داستان حاضر، با موضوع جنگ ایران و عراق (1359ـ1367) است. در خلاصة داستان آمده است: «مصیب» مردی پنجاه ساله است که در زمان جنگ بر اثر خدماتی که در جبهه انجام میداد به آچار فرانسه مشهور شده بود. در شبی که با جیپ خود مشغول رفتن به اهواز بود، با جوانی رزمنده و بهیار به نام «مجتبی» همسفر میشود. بعد از خداحافظی مجتبی، او با ماشینی برخورد کرده و ماشین به مردابی میافتد. مصیب جسدی را پیدا نمیکند. امّا مدارکی مربوط به کریم بهزادی مییابد و به آدرس نوشته شده در مدارک به شهرضا میرود. همسر کریم باردار است و خانوادهاش در فقر به سر میبرند. مصیب برای نگران نکردن خانواده، ادعا میکند که از دوستان کریم است و کریم اسیر شده است و به زودی جنگ تمام میشود. مصیب سالها به خانوادة کریم کمک میکند و وقتی اسرا آزاد میشوند، مصیب در پی حادثهای متهم به دزدی و قتل کریم میشود که با آمدن کریم و سخنان مجتبی حقایق آشکار و مصیب تبرئه میشود.
فاخته ها به لانه برمی گردند
موضوع: | اطلاعاتی ثبت نشده |
---|---|
محل نشر: | شيراز |
نویسنده: | مجید حمیدی |
ناشر: | رخشید |
سال نشر: | 1387 |
شابک: | اطلاعاتی ثبت نشده |
کتابخانه ملی: | اطلاعاتی ثبت نشده |