‏نجابت عشق

طه و آرمین دو جوان و دوست صمیمی، اما از نظر فرهنگ تربیتی و مبانی اعتقادی با هم متفاوت بودند. هر دو مشتاق بودند که به جبهه بروند. طه با داشتن خانواده‌ای مذهبی مشکلی برای جبهه رفتن نداشت، اما آرمین با مخالفت شدید پدرش روبه‌رو بود. در این میان عشقی پاک و الهی بین مهشاد، خواهر آرمین و طه به وجود می‌آید و پیوندی الهی بین آنها بسته می‌شود. اما مهشاد علیرغم میل باطنی‌اش به همراه پدر به فرانسه و آرمین با وجود مخالفت‌ها، سرانجام به جبهه می‌رود و در یک عملیات شهید می‌شود. پدر آرمین طه را مقصر می‌داند و با کارهایی موجب تحقیر او می‌شود. سال‌ها می‌گذرد و طه در میانسالی، در حالی که یک پای مصنوعی و بدنی پر از ترکش از دوران هشت سال دفاع مقدس به یادگار و رئیس کلانتری محله است، با مهشاد که پزشکی متخصص شده و به دلایلی به ایران بازگشته برخورد می‌کند و عشق الهی بار دیگر در آنها شعله‌ور می‌شود. در پی برخوردهای طه و مهشاد گره‌های ریسمان عشق آن دو محکم‌تر می‌شود، غافل از این که روزهای سختی پیش رو دارند و باید برای باهم بودن سخت مبارزه کنند.