در نمایشنامة حضور، آقای «حسنی» رئیس یک اداره چگونگی حضور خود در جبههها را به همراه ناظری بازگو میکند. بدینترتیب که او همواره کارمندان را به حضور در جبههها تشویق میکرد، اما خود از این کار سرباز زده است. تا این که روزی تصمیم میگیرد تا به همراه عکاسی با نام ناظری راهی جبهه شود و با عکس انداختن کنار یکی از تانکها به دیگران اثبات کندکه در جبههها حضور داشته است. اما در این میان آن دو به دست نیروهای عراقی میافتند. ناظری همواره مقاومت کرده، اما آقای «حسنی» تسلیم عراقیها شده و رها میشود. بیخبر از این که عراقیها زبان ناظری را در پشت یکی از خاکریزها بریدهاند. ناظری پس از نجات از دست نیروهای عراقی سراغ آقای حسنی رفته و پس از روبهرو شدن با او کلمة «کذاب» را بر روی کاغذ و خطاب به او مینویسد. از آن پس، همواره جسم اثیری ناظری در حالی که کلمه کذاب را بر زبان دارد، جلوی چشمان آقای حسنی ظاهر میشود. در این مجموعه پنج داستان کوتاه از «فیروز زنوزی جلالی» ـ نویسندة معاصر کشورمان ـ جمع آمده که «حضور» عنوان یکی از آنها است.
حضور
موضوع: | داستانهای کوتاه فارسی -- قرن ۱۴ |
---|---|
محل نشر: | تهران |
نویسنده: | فیروز زنوزی جلالی |
ناشر: | امیر کبیر |
سال نشر: | 1389 |
شابک: | اطلاعاتی ثبت نشده |
کتابخانه ملی: | http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1958973 |