‏خفتگان بیدار

کتاب حاضر، داستانی تخیلی دربارة جنگ ایران و عراق است. «کمیل» نوجوانی هجده ساله است که در سال 1362 با تلاش بسیار راهی جبهه می‌شود و بعد از آموزش‌های لازم برای شرکت در عملیات به منطقة دوکوهه عازم می‌شود. او شبی داخل نفربری می‌رود و بعد از نیایش به خواب عمیقی فرو می‌رود. هنگامی که از خواب برمی‌خیزد، هیچ اثری از نیروها و گردان و تدارکات نمی‌بیند. بعد از پیمودن راهی به روستایی سرسبز می‌رسد. روستا در وضعیت عادی است و هیچ اثری از جنگ و حملات عراق وجود ندارد. او در پاسگاه محل، سراغ گردان مستقر در دوکوهه را می‌گیرد،‌ امّا رئیس پاسگاه فکر می‌کند او خیالاتی شده است و کمیل را همراه فردی باایمان به نام «حاجی‌اکبر» به تهران می‌فرستد. کمیل اوضاع شهر را به گونه‌ای متفاوت با گذشته می‌بیند و حاج‌اکبر از حرف‌های او متوجه می‌شود که کمیل شهیدی است که زنده شده است و با یافتن عکس شهیدی با نام «کمیل غفاری» این وضوع را اثبات می‌کند.