در «به رسم طایفه عشق» شعرهای جلال محمدی در قالبهای غزل، مثنوی، چهارپاره، دوبیتی و رباعی و نیز سرودههایش به زبان آذربایجانی، در 6 دفتر آورده شدهاند.
در بخشی از مثنوی «گفتم و با من هم دشمن شدند» میخوانیم: « ای سیاست من گلوی مردمم، شعر نابم گفتوگوی مردمم/ درد من درد خدا و مردم است، درد عشق و آفتاب و گندم است/ درد آن مردی که از ره برنگشت، گرچه او را موج خون از سر گذشت/ درد مردانی که در خون تاختند، سر به پای تیغ عشق انداختند /…شیر مردانی که در توفان جنگ، سینه واکردند بر تیغ و خدنگ…»