پلاک بی‌سر

این اثر مجموعه متنوعی از رویدادها و خاطرات و زبان حال اشخاص، در دوران دفاع مقدس است که در قالب داستان‎های کوتاه از نظر خوانندگان می‏گذرد. در صفحه‏های اول کتاب، شبهای عملیات را توصیف کرده که نور منورها از هر طرف پهنه اروندرود را روشن نموده است و شجاعت رزمندگان در میان رگبارهای آتش بسیار شگفت‏انگیز است. سپس به صحنه‏های آتش و مجروح شدن جنگاوران و آژیر آمبولانس‎ها، اشاره دارد. در قسمت‎های بعدی، زبان حال کودکانی است که در انتظار آمدن پدر هستند و از شنیدن هر صدایی چنین احساسی به آنها دست می‏دهد. گفتگوی مادر یا همسر شهیدی با فرزند یا شوهرش که سرشار از روابط احساسی، عاطفی و اخلاقی است؛ مضامین دیگری از این داستان کوتاه را تشکیل می‎دهد، خاطرات درون بیمارستان‎ها، دیدن کتاب‎هایی که به شرح حال رزمندگان اشاره دارد و در پایان داستانی هم به مناسبت سقوط هواپیمای ایرانی بر روی آب‎های خلیج فارس، همراه با خاطراتی از زبان رزمندگان از شلمچه تا خرمشهر، فتح‏المبین و جاهای دیگر همه گفتگوهایی است که بین شخصیت‎های فرضی این داستان به چشم می‏خورد.