خانم طیبه مزینانی خاطرات همسر این شهید بزرگوار را در قالب کتاب “کاش می شد تو را شناخت” باز آفرینی نموده است. در این کتاب همسر شهید(خانم سکینه پروانه) از خاطرات خود از زمان خواستگاری , ازدواج ؛ زندگی در شهرهای نزدیک جبهه؛ و….. و نحوه شهادت این شهید و تولد فرزندش پس از شهادت پدرش می گویید.
درد دل های این همسر سردار شهید در پایان کتاب خیلی سوزناک است . آنجا که می گویید”الان بعضی ها هستند که می دانم چند روز بیشتر توی جبهه نبودند ولی ادعا می کنند چند سال هم رزم حاج اصغر بوده اند و کلی از خاطرات همراه با او در جنگ کردنشان را تعریف می کنند ومن ناخود آگاه خنده ام می گیرد …. بعد از شهادتش عده ای شایعه پراکنی عجیب و غریبی در مورد شخصیت و منش او کردند. می گفتند” حاج اصغر یک بچه لات و قلدر بوده که توی یکی از دعواهای محلی اش , اقا محمود را دیده و مجابش کرده به جبهه بره!” ….. من بعد از این همه سال تازه دارم چیزهایی از حاج اصغر می فهمم ودلم می خواهد همه این ها را به مردم بگویم که ما توی خواب غفلت هستیم