آسمان مال آنهاست، مجموعه كتابهايي است كه برشهاي كوتاهي از ماندن، بودن و رفتن كساني را روايت ميكند كه مبدا و منشأ حياتاند، در دل خاك آرميدهاند اما جايگاه آنها والاست و جايشان در اعلي، زميني بودند اما زمينگير نبودند.
آنچه در «كتاب دانشآموز» آمده است دنيايي است كوچك شده و كوتاه، ولي يادمان باشد بعضي حرفها آنقدر بزرگاند كه گاهي كلمات نميتوانند بار امانتشان را به دوش بكشند. اين كتاب مجموعهاي است از خاطرات دانشآموزاني كه دانستند درس را هركجا بود بايد آموخت؛ روزي پشت ميز مدرسه و روزي هم پشت خاكريز جبهه.
توي مدرسه صدايش ميزديم «حسين عشق» يادم نيست چرا. با هم رفتيم جبهه. با هم رفتيم تخريب. يك بار كه رفته بوديم براي شناسايي و معبر زدن، رفتن روي مين. بدون حسين برگشتم. توي دفترچه خاطراتم نوشتم: «حسين عشقي به عشقش رسيد.»