این داستان بر اساس واقعیت به شرح اسارت “صدرا نوری” در یکی از زندانهای کردستان عراق تا زمان آزادی وی اختصاص یافته است. در بخشی از داستان آمده است: “صدرا با یاد آوردن چهرهی قاسمعلی. ظرف را روی زمین گذاشته و سر به دیوار تکیه داد و چشمانش را بست. کسی که پس از قرارش او را از سر آویزان کرده بود، در حالی که دیگ جوشانی زیر بدن او قرار داشت، قاسم علی بود. چشمان سرخ و به خون نشستهاش او را به یاد دیوهای میانداخت که در کتاب قصههای دوران کودکی دیده بود”.
صدرا
موضوع: | داستانهای فارسی -- قرن ۱۴. |
---|---|
محل نشر: | اصفهان |
نویسنده: | نسرین ارتجاعی |
ناشر: | گویا |
سال نشر: | 1383 |
شابک: | اطلاعاتی ثبت نشده |
کتابخانه ملی: | http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/721717 |