چهار فصل نام کتابی ست بر اساس خاطرات همسر شهید جعفر شیرسوار و به قلم علی اکبرخاوری نژاد، به همت کنگره بزرگداشت سرداران و ده هزار شهید استان مازندران منتشر شده است.
سوسن ملکیان همسر شهید در دو سالگی به همراه خانواده رهسپار منطقه خلیف آباد از توابع هشتپر گیلان میشود تا به واسطه مهارت پدرش در یکی از کارخانههای تازه تأسیس فرآوردههای چوبی در این منطقه گذران زندگی کنند.
او در همراهی و هم قدمی با شخصیت سردار شیرسوار در شب تاریک دوره پهلوی، خود را میجوید؛ چرا که همانند شهید، اهل کتاب، مطالعه و دارای روحیهی خلاق و انقلابی است.
در روایت شاهد هستیم که نگاهی گذرا به زندگی و شخصیت جلال آل احمد میاندازد که پیش از انقلاب در محله سکونت آنها خانه داشت و به مراوده با مردم میپرداخت.
خلیف آباد محل زندگی نوجوانی سوسن ملکیان محیطی عجین شده با مقولهی فرهنگ بود و از همان ابتدا قوهی انقلابی و آرمانی خود را با خواندن آثار گوناگون پرورش میدهد.
ملکیان دخترخالهی شهید شیرسوار است، رفته رفته پایش به مسجد مهدیه عشقی و جلسات هفتگی مسجد سجادیه باز میشود که حاصل آن تغییرات روحی و معنوی برای اوست.
فعالیت سیاسی شهید شیرسوار پیش از انقلاب از عمده مسائل فکری و دل مشغولیاش بود؛ بعد از پیروزی انقلاب فعالیتش افزایش مییابد و با جمع آوری نیرو، حفاظت از شهر و مناطق روستایی و جنگلی را بر عهده میگیرد و از مؤسسان گارد جنگل در قائم شهر میشود.
شهید که از کوران حوادث انقلاب تجربههای ارزشمندی به دست آورده در پیارتباط با خواص و مطالعه مُستمر آثار دینی و پژوهشی ازجریانهای التقاطی و انحرافی شناخت کافی دارد و با توطئههای سیاسی ضد انقلابیون به مبارزه بر میخیزد؛ به کارهای تشکیلاتی روی میآورد و توان خود را برای خنثی سازی توطئهها به کار میبندد. آشنایی با نبردهای پارتیزانی و چریکی باعث میشود تا فرماندهی سپاه پاسداران آستارا را بر عهده بگیرد. چندی بعد سوسن ملکیان با پسرخالهاش ازدواج می کند. درک و شناخت او از شهید در لایههای روایت مشهود است.