‏سرپل ذهاب در جنگ

داستان جنگ، داستانی است بس شگفت؛ پر از فراز و نشیب، بی‌شباهت نیست به یك فیلم سینمایی؛ پر از صحنه‌هایی كه گاه مست غرور می‌كند و گاه از شدت شعف به خنده‌ای مستانه می‌اندازدت؛ فتح خرمشهر را به یاد بیاور یا اگر سن‌ات قد نمی‌دهد، از پدرت بپرس و از مادرت!
اما گاه گونه‌هایت را روی سرخ می‌اندازد از خجالت، صدایت درنمی‌آید از بغضی كه در گلویت گیر می‌كند، اشك بی‌صدایت تبدیل به ضجه می‌شود، از اوج شقاوت! بمباران‌های هوایی را به یادت بیاور كه ما فقط تعطیلی مدارسش به یادمان مانده و… . دیگر هیچ!
بیا با ما به بطن جنگ؛ جنگی كه گنج بود برای ما! با ما بیا به بطن جنگ؛ «سرپل‌ذهاب» … نمی‌دانم می‌شناسیش؟ یا فقط بلدی روی نقشه نشانش دهی و… یا حتی اسمش را هم درست تلفظ نمی‌كنی؟
مهم نیست!
كتاب پیش رو، تو را می‌برد به بطن جنگ ـ سرپل ذهاب ـ تا نه تنها تلفظ نام و مكانش را در نقشه بدانی بلكه «بشناسی»اش.