کتاب «سوغات کربلا» نگاهی به زندگی شهید «حسن اقارب پرست» نوشته حمیدرضا گلچین دارای 9 داستان اعم از «زندگینامه»، «حرمت ماه محرم»، «مزه محبت»، «صدای آشنا»، «آن غروب غمانگیز»، «چشمان خیس سرهنگ»، «گلوی زخمی»، «سوغات کربلا» و «منتظرت هستم» است.
«سوغات کربلا» نگاهی به زندگی شهید «حسن اقارب پرست» دارد که برای گروه سنی نوجوان به نگارش درآمده است و تصویرگری آن توسط «رشید کارگر» صورت گرفته است.
در بخشی از این کتاب درباره «زندگینامه»، آمده است:
پدرش میگوید: «در سفری که به کربلا داشتم، از حضرت سیدالشهداء (ع) فرزند پسری خواستم، آقا لطف کرد و به من حسن را عنایت فرمود»؛ حسن که دومین فرزند حاج محمدابراهیم اقاربپرست بود در اردیبهشت سال 1325 در اصفهان به دنیا آمد، پدرش زغالفروشی داشت و از کاسبان محترم و مورد احترام شهر بود.
او که برای تربیت فرزندانش از هیچ تلاشی فروگذار نمیکرد، از همان ابتدا حسن را با خود به جلسات مذهبی میبرد، حسن نیز به سرعت قرآن و نهجالبلاغه را آموخت به گونهای که در هجده سالگی، قاری خوش صوتی شد و در جلسات مذهبی برای جوانان هم سن و سالش از قرآن و نهجالبلاغه سخن میگفت.
در سال 1343 علیرغم مخالفت عدهای از دوستان و آشنایان، به توصیه پدر وارد دانشکده افسری شد، در دانشکده افسری جوانی به نام ستوان نامجو که استاد نقشهخوانی بود، آشنا شد. حسن با نامجو که فردی مذهبی بود به سرعت رابطهای دوستانه پیدا کرد و به واسطه او با دانشجوی دیگری هم به نام یوسف کلاهدوز، باب رفاقت گشود که این رفاقت منجر به خویشاوندی شد؛ حسن با خواهر یوسف ازدواج کرد و این در سال 1350 وقتی خانواده یوسف از قوچان به شیراز برای دیدن فرزندشان آمده بودند، اتفاق افتاد.