خداحافظی کردیم و داشتیم به خانه برمیگشتیم که محمد پرسید مامان برادرش افسر بود؟ گفتم آره چطور مگه؟ خندید و گفت ادب کردنش پیشکش خودش نیاد سراغمون. به حرفش فکر میکردم که به خانه رسیدیم. محمد قوطی رنگ فشاری را برداشت و در کمد لای لباسها پنهان کرد. هر روز که قوطی را با خود میبرد خیلی نگران میشدم. کلاس اول راهنمایی بود و با چند نفر از دوستانش شعار انقلابی مینوشت.
پچوک
موضوع: | خاطرات جنگ |
---|---|
محل نشر: | تهران |
نویسنده: | سمیه باستین |
ناشر: | نشر امینان |
سال نشر: | 1399 |
شابک: | اطلاعاتی ثبت نشده |
کتابخانه ملی: | اطلاعاتی ثبت نشده |