در را پشت سرش می‌بندد

رمانِ “در را پشت سرش می بندد”، با ژانری عاشقانه–جنگی در شهر مرزی خرمشهر در فضای پُرالتهاب سیاسیِ پس از پیروزی انقلاب اسلامی، آغاز می‌شود و فضای دو دستگی‌های سیاسی و پشتبندش جنگی ویرانگر و خانمان سوز، عشقی پرشور را به ‌تصویر می‌کشد.
نویسنده، داستان را در سه بُعد به ظاهر متفاوت ولی در عین حال پیوسته مثل حلقه‌های یک زنجیر واحد، گام به گام پیش می برد که به گفته خودش حلقه‌ی اول شامل جدال و جنگ ‌و ‌گریز خونین بین قومیت‌ها در یک شهر مرزی، حلقه‌ دوم جنگ بین دو کشور همسایه، همراه با تجاوز و اشغال و حلقه‌ سوم بروز اختلاف بین دو فامیل که ناخواسته درگیر ماجراهای عشقی جنجالی و طوفانی شده‌اند و ماجراهای پرشور عشق و ایثار و در عین حال دسیسه و نیرنگ و خیانت و انتقام.
جلیل زارع نویسنده این رمان ، داستان را درپنج روزگار متوالیِ پرحادثه و پرتعلیق با فراز و نشیب‌های خاص خود به تصویر کشیده است.
رمان، پایانی باز دارد، در برزخی از معماهای بلاتکلیفی و انتظار که نویسنده معتقد است سراسر این قصه‌ پرغصه‌ وصل و هجران، از آغاز تا پایان، تعلیقی از جنس بلاتکلیفی و انتظار را با خود به‌دوش می‌کشد. جای‌جای این داستانِ پرهیجان، هم جنگ است و هم دفاع، هم شکست و هم پیروزی، هم وصل و هم هجران، هم غم و هم شادی، هم مرگ و هم زندگی.