لبخند خاکی

کتاب لبخندخاکی، مشتمل بر گزیده داستان‌های طنزآمیز با موضوع جنگ ایران و عراق (13591367) می‌باشد که با هدف منعکس کردن روحیة شاد رزمندگان به رشتة تحریر در آمده است. عنوان برخی از داستان‌ها عبارت‌اند از: «قیاس پاکان»؛ «نمایش»؛ «جون بکنید بیایید بالا»؛‌ «هووی عراقی»؛ «ما پانزده نفر بودیم»؛ «اضافی‌ها»؛ «یک خاطره»؛‌ «آچمز»؛ «اشک‌ها و لبخندها» . داستان «ما پانزده نفر بودیم» ماجرای سربازی است که به اتفاق پانزده نفر از دوست و هم‌محلی‌های خود به جبهه می‌رود. او از همه کوچک‌تر ولی از نظر جثه از همه بزرگ‌تر بود. در بسیاری از عملیات‌ها همة پانزده نفر زنده مانده و حتی هیچ خراشی برنمی‌داشتند. آن‌ها از این مسئله بسیار شرمنده می‌شوند و از خداوند درخواست شهادت می‌کنند. در عملیات‌های بعدی، 14 نفر به آرزوی خود می‌رسند، اما سرباز کوچک‌تر به اسارت عراقی‌ها در می‌آید و پس از پایان جنگ تحمیلی و آزادی از اسارت دچار بیماری سرطان می‌شود، او با این بیماری دست و پنجه نرم می‌کند و با استفاده از داروهای ضد سرطان از قافله شهادت جا می‌ماند.