حلبچه، حكايت ديرين غمنامه هاي فراموش نشدني تاريخ بشري است . حلبچه ، داستان قديمي خنجر از دست رفيقان خوردن است و حلبچه ، صحنه نبرد يك حكومت مسلح به تكنولوژي پيچيده با مردم بي دفاع كشور خويش است ، نبرد گاز خردل باسينه هاي كودكان شيرخوار ، نبرد گاز سيانور با قلبهاي تپنده مردان و زنان بي سلاح ، نبرد بمب افكنها با مادراني كه كودكان دلبند شان را در آغوش خويش پنهان كرده اند يا مرداني كه بدنهايشان را سنگر همسرانشان ساخته اند .
حلبچه ، حكايت مردمان استواري است كه از حق جويي و حقيقت خواهي لحظه اي فارغ نشد ند و در اين مسير هرگز درنگ نخواهند كرد .
حلبچه ، بهار 1367 حكايت پژمردن انسان و كبوتر و شقايق است در تند باد مسموم كينه ، حكايت به خاك سپردن آرزو و اميد و عشق است در پشت ميزهاي مدرسه ، حكايت مردن بي صداست در باغچه كوچك خانه گرم صميميت و سرانجام حكايت اين سرزمين است در روزهاي 27 اسفند ماه سال 66 .
اين كتاب تصوير روشن فاجعه قتل عام شيميايي مردم حلبچه است كه در تاريخ 27/12/66 صورت گرفت ودر حدود پنج هزار شهيد بر جاي گذاشت .