“”زمانی برای رفتن” حدود چهارماه از اوایل اردیبهشت تا اواخر مرداد سال 1357 را نشان میدهد كه در یك فاصلهی زمانی به دو جریان دور از هم اشاره دارد؛ یك جریان، رابطهی “نادر” و “مهوش” است كه از دو طبقهی متفاوت اجتماع كه اتفاقی با یكدیگر آشنا میشوند و بعدها این آشنایی به رابطهی عاطفی تبدیل میگردد. جریان دوم، ماجراهایی است كه میان نادر با دوستان محل و پدر سرخورده از گذشتهاش اتفاق میافتد. این ماجراها بیشتر بیانگر رویدادهای اجتماعی و سیاسی قبل از انقلاب بوده و دوستان نادر كه هریك بینشی متفاوت نسبت به روند انقلاب دارد، خود را درگیر رویدادهای انقلاب میبیند. “عمو احمد” ـ پدر نادر ـ خاطرات تلخ خویش را از جوانیاش در ایام ملی شدن صنعت نفت و نخستوزیری مصدق بیان میكند. این دو جریان دور از هم پیش میروند و در نهایت به یكدیگر میرسند. آخرینباری كه نادر به دیدن مهوش میرود از او میپرسد: “با این اتفاقی كه افتاده، چكار میكنی؟” و مهوش پاسخ میدهد: “درست نمیدونم، شاید با عمهام رفتم شیراز، شاید برم سینما فیلم گوزنها… شایدم هیچكدوم.” شب كه نادر و دوستانش مثل همیشه دور هم جمع شده بودند، رسول دواندوان از راه رسیده و میگوید “سینما ركس رو آتش زدن، میگن همه یا سوختن یا خفه شدن.” فیلم سینما ركس، گوزنها بود. نادر از جا میپرد و با ذهن مشغول به قصد محل حادثه شروع به دویدن میكند.”
زمانی برای ماندن
موضوع: | رمانی |
---|---|
محل نشر: | تهران |
نویسنده: | نوشته محمدرضا محمدي پاشاك |
ناشر: | بنياد شهيد انقلاب اسلامي نشر شاهد |
سال نشر: | 1381 |
شابک: | اطلاعاتی ثبت نشده |
کتابخانه ملی: | https://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/552965 |