کی از غزلهای کتاب یکی بود در دلت که نبود را مرور می کنیم:
پاییز لبریز
آهسته تر دنیا دلم خون است، لختی تحمل کن به پا خیزم
امشب که ماه این جا نمی روید، امشب که با غربت گلاویزم
دیگر نخواهد دید رویش را این قلب نا آرام و بی تابم
دارم برای کسی هایم؛ دور از نگاهش اشک می ریزم
تعبیر کابوسی که من دیدم…. این آسمان بی کبوتر نیست؟
قدری تحمل کن که فقط امشب از چنگ این دلشوره بگریزم
“اروند” از دستان من دور است “والفجر” داغم را نمی بیند
باید بیارم بغض هایم را، باید به امواجش بیاویزم
خورشید بر من خیره می بارد آه ای خدا طاقت ندارم نه
آخر چگونه نشکنم از غم وقتی که از پاییز لبریزم
دارند سمت خدا می آرند رعنا جوانان شهیدم را
آهسته تر دنیا، دلم خون است، قدری تحمل کن به پاخیزم