در «ثانیههای صفر» پسري با نام «اسدالله يوسفيان حميدآبادي» در زمان دفاع مقدس در محل خدمت خود «شياكو» تير خورده است. او از همرزمان خود دور مانده و سعي دارد تا با چفية خود محل خونريزي را بسته و خود را نجات دهد. پس از مدتي او كه خسته و ناتوان شده است، تكه كاغذي را برميدارد تا مشخصات خود را در آن بنويسد؛ چرا كه پلاك خود را گم كرده است، اما باد تكه كاغذ را با خود ميبرد و با اتفاقي كه برايش رخ ميدهد بيهوش ميشود. پس از چندي، وقتي به هوش ميآيد، ديگر رمقي برايش نمانده است، خانوادهاش را در ذهن خود تصور ميكند و آخرين جملات را به زبان ميآورد. بعد از گذشت سالها، هنوز كسي نشاني از او نيافته و او مفقودالاثر شده است. مجموعة حاضر، شامل شش داستان كوتاه تحت اين عناوين است: ردپاي هيچكس؛ سجاده؛ پس از مه؛ مادر آبادي؛ صد ثانية آخر يك فيلم و ثانيههاي صفر.
ثانیههای صفر
موضوع: | جنگ ایران و عراق، ۱۳۵۹ - ۱۳۶۷ -- داستان |
---|---|
محل نشر: | زيرآب |
نویسنده: | ابراهيم باقريحميدآبادي؛ اداره كل حفظ آثار و نشر ارزش هاي دفاع مقدس مازندران |
ناشر: | نماشون |
سال نشر: | 1387 |
شابک: | اطلاعاتی ثبت نشده |
کتابخانه ملی: | https://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1041471 |