داستان این کتاب از زبان جانبازی روایت میشود که در یک خانواده متمول به دنیا آمده است و طی سلسله اتفاقاتی که برایش در زمان جنگ رخ میدهد، متحول شده و عازم جبهههای جنگ میشود و در آنجا بر اثر معاشرت با بهترین بندگان خدا تمام الگوهای فکری گذشتهاش دچار دگرگونی شده و سپس دچار حادثه و مجروحیت شیمیایی و موج گرفتگی میشود و در حالی که همرزمانش تصور میکردند شهید شده است در سردخانه متوجه میشوند هنوز زنده است.
این جانباز پس از بازگشت به جامعه هنجارهای موجود در جامعه را نامطلوب و دگرگون شده میبیند و در این رهگذر دچار ناملایمات و حوادثی می شود.