چهار موزاییك 20*20 خاطرات حسین حق نیا
این کتاب به خاطرات «حسین حقنیا» از دوران کودکی تا بزرگسالی و اعزام وی به عنوان سرباز به میدانهای جنگ میپردازد. وی در اواسط جنگ به اسارت در میآید و پنج سال از بهترین سالهای جوانیاش را در اردوگاه رمادیه میگذارند. حقنیا در تیپ 55 هوابرد شیراز خدمت میکرده است و در طول اسارت نیز زیر نظر صلیب سرخ بوده است.
وی اضافه کرد: در حین نگارش این کتاب تلاشم بر این بود که حقیقت و واقعیت زندگی این فرد، آن طور که او دوران جنگ و اسارت را تجربه کرده است روی کاغذ بیاورم.
فتاحی در پاسخ به این سئوال آیا روایت این کتاب رگههایی از نگاه ضدجنگ دارد گفت: هر شخصی که جنگ را تجربه کرده باشد نگاهش به اتفاق، ضد جنگ است در اینجا بحث دفاع از خاک است که فارغ از هر ایدئولوژی و نگاهی، یک نگاه ملی است که برای همه آدمها لااقل دفاع کردن، امر مقدسی است ایشان هم فارغ از این قضیه نبود، من هم نبودم به خاطر همین در طول کار مشکلی از این جهت نداشتیم.
این نویسنده درباره وجه تسمیه کتاب گفت: حقنیا در یک مقطعی از اسارت خیلی منحصر به فرد بوده است چون به او مشکوک بودند که شاید افسر باشد. همراه با یازده نفر از دوستانشان در انفرادی تحت فشار بودند تا به این موضوع اعتراف کنند. آن جا تصمیم به خودکشی میگیرند ما ابتدا این را مبنای کار قرار دادیم و خواستیم همین خودکشی دسته جمعی را ملاکی برای انتخاب عنوان قرار دهیم اما پیشبینی کردیم که شاید وجهه خوبی به کتاب ندهد و عنوان تلخی شود به همین خاطر سلولی که در بد ورود به هر فرد میدادند که به اندازه چهار موزاییک 20 در 20 بود را به مناسب عنوان دیدیم.