نزدیک عملیات بیت المقدس، گردان را به روستایی بردند که پر از مار و عقرب بود. هر روز عدهای مورد عنایت این موجودات قرار میگرفتند. اما من تا بحال مرا نگزیده بود! اما بجایش پایم جوری پیچ خورد که…