آقای معجزه

دانلود

اکبر از تو گرد و غبار خمپاره‌ها به سمتم آمد، فهمیدم اتفاق ناگواری افتاده! اکبر گفت: بادمجان بم چهار چرخش رفت هوا. فهمیدم رحیم مجروح شده است. رحیم از نیروهای قدیمی گردان بود. و در عملیات‌های قبلی کوچکترین آسیبی ندیده بود و این برای همه عجیب بود. رحیم روی برانکارد گفت: حیف از من که معجزه بودم و هیچ کدام قدرمان را ندانستید.