صدای بوق ماشین عمو پفکی آمد. همه بچهها از این رجز و صدا کلافه شده بودند. کار هرروزش بود. میخواست روحیه بدهد اما برعکس عمل میکرد. چند بسته پفک نمکی و اسمارتیز و آدامس خروس نشان به ما داد و با سر و صدا رفت.