روایت یک جانباز از سوسنگرد

به گزارش گلف به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سوسنگرد در دو ماه ابتدایی جنگ دو مرحله مورد حمله نیرو‌های ارتش عراق درآمد. در مرحله اول در ۶ مهر ۱۳۵۹ اشغال شد، ولی به‌رغم مقاومت و مبارزه نیرو‌های ایرانی به طور کامل آزاد نشد. در مرحله دوم در محاصره و در آستانه سقوط قرار گرفت که طی عملیات مشترکی با حضور ارتش جمهوری اسلامی ایران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیرو‌های مردمی در روز ۲۶ آبان ۱۳۵۹ از محاصره خارج شد و نیرو‌های ارتش عراق ناچار به عقب‌نشینی از سوسنگرد و مناطق اطراف آن شدند.
در همین راستا عبدالامیر دیناروند جانباز ۵۰ درصد در خصوص ۲۶ آبان ماه سال ۱۳۵۹ در گفت‌گویی اظهار داشت: آزادسازی سوسنگرد، ۲۶ آبان ماه سال ۵۹ رقم خورد که از سه روز قبل از این تاریخ شهر در محاصره دشمن بود. منطقه به صورت مداوم زیر آتش توپ و تانک بود و ما هم در خانه‌های‌مان درست در خط مقدم یعنی خاک‌ریزی که درست شده بود، حضور داشتیم. یادم هست که حدودای ساعت ۱۰:۳۰ صبح ۲۶ آبان بود که هواپیما‌های ایرانی تانک‌های دشمن را که پشت خاک ریز بودند، بمباران کردند و البته ما آن زمان اصلا خبر نداشتیم که محاصره دشمن در حال شکست خوردن است.

او ادامه داد: من و پدرم برای بیرون آمدن از خانه استخاره گرفتیم که استخاره هم خوب بود و با توکل بر خدا از خانه بیرون آمدیم. یکی دو خیابان را که رد کردیم در کنار جاده هویزه دشمن ما را اسیر کرد. حدودای ۱۵ دقیقه من و پدرم را در پشت یک خرابه نگه داشتند و همان موقع بود که به سرباز‌های دشمن اعلام کردند که دستور عقب نشینی آمده است. همین جا بود که من و پدرم با خودمان گفتیم اگر ۱۵ دقیقه تحمل می‌کردیم به دست عراقی‌ها نمی‌افتادیم. هفت کیلومتر که از سوسنگرد دور شدیم، نیرو‌های عراقی ما را به فرمانده خود نشان دادند و گفتند این دو نفر را اسیر کردیم. فرمانده‌شان از ما پرسید در این چهار روز که شهر را محاصره کرده بودیم شما کجا بودید؟ بعد هم دستور داد که پیرمرد را آزاد و جوان را خلاص (اعدام) کنید. پدرم دائما به آن‌ها می‌گفت یا هر دوی ما را به اسارت ببرید یا هر دوی ما را آزاد کنید.

این جانباز آزاده عنوان کرد: در نهایت فرمانده دشمن اعلام کرد که هر دو نفر را به اسارت ببرید و وقتی برای ۱۲ کیلومتر دیگر از سوسنگرد دور شدیم، شهر را در محاصره دود و آتش می‌دیدیم. شب را در بیابان بودیم و هوا هم بسیار سرد بود و به سختی شب را به صبح رساندیم. البته من رادیوی کوچکی در جیب داشتم که عراقی‌ها آن را از من نگرفتند و شب وقتی یواشکی آن را روشن کردم متوجه شدم که سوسنگرد آزاد شده و محاصره شکسته شده است. واقعا سر از پا نمی‌شناختم و خیلی خوشحال شدم.

او بیان کرد: من برای ۱۰ سال و پدرم به مدت ۸ سال در اسارت دشمن بودیم. سال‌های خیلی سختی را در اسارت داشتیم ولی در آزادسازی سوسنگرد اتفاق بزرگی افتاد؛ در مرحله دوم محاصره، در واقع سوسنگرد در آستانه سقوط قرار گرفت که نقش عشایر و نیرو‌های مردمی در آزادسازی شهر بسیار پررنگ است.

منبع: ایسنا

انتهای پیام/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *