بیانات مقام معظم رهبری
ارتش؛ لشکر جانفدای مردم
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی، آیتالله سیدعلی خامنهای در خطبههای نماز جمعه تهران به مناسبت روز ارتش جمهورى اسلامى و آغاز هفتهى نیروهاى مسلّح در تاریخ ۱۳۶۴/۰۱/۳۰ به شرح ذیل میباشد:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم محمّد و على آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما علىّ امیرالمؤمنین و الحسن و الحسین و علىّبنالحسین و محمّدبنعلىّ و جعفربنمحمّد و موسىبنجعفر و علىّبنموسى و محمّدبنعلىّ و علىّبنمحمّد و الحسنبنعلىّ و الخلف القائم الحجّة حججک على عبادک و امنائک فى بلادک و صلّ على ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین.
یکى از مناسبتهاى امروز، مناسبت روز ارتش جمهورى اسلامى و آغاز هفتهى نیروهاى مسلّح است. در باب ارتش آنچه ملّت ما باید بدانند، این است که ارتش با انقلاب ما، با تحوّل عمومى و همگانىاى که در جامعهى ما به وجود آمد، یک تحوّل حقیقى پیدا کرد؛ اوّلاً تحوّل در فکر. فکر محدودى که سعى میشد براى ارتشیان به وجود بیاید، با انقلاب تبدیل شد به فکر باز و گستردهى یک انسان آزاده. آنچه سعى میشد ارتشى نفهمد و نداند، یعنى مسائل کلّى و سیاسى جامعه و جهان، امروز براى ارتش جمهورى اسلامى به صورت یک درس تعلیم داده میشود. ارتشىِ امروز از مسائل جامعهى خود و دنیاى خود و انقلاب خود و آیندهى خود داراى تحلیل است؛ مثل هر برادر و خواهر مسلمان در سطح جامعه، مثل یک انقلابى. ثانیاً تحوّل در اخلاق؛ چه اخلاق فردى، چه اخلاق سازمانى و تشکیلاتى. از لحاظ اخلاق فردى سعى میشد ارتشى انسانى بار بیاید که از جامعه بریده است، حتّى از خانواده بریده است و به مرکز قدرتى که آن روز در قدرت طاغوتى متجلّى بود، بسته و پیوسته است. سعى میشد ارتشى را بىبندوبار بار بیاورند، سعى میشد در میان ارتشىها فساد را ترویج کنند، سعى میشد آنها را به اخلاق و عفّت و نجابت بىاعتنا کنند. امروز درست بعکس، ارتشى عفیف است، مسلمان است، متواضع است؛ به جاى رو آوردن به بىبندوبارى، به اخلاق اسلامى، به تعبّد اسلامى، به پایبندىهاى یک انسان مسلمان روآورنده است. از لحاظ اخلاق تشکیلاتى سعى میشد هر کسى نسبت به زیردست خود متفرعن و متجبّر باشد، نسبت به مافوق خود متواضع و خاکسار. امروز نه تکبّر و تجبّر با زیردست اجازه داده میشود، نه خاکسارى و حقارت در مقابل مافوق. سلسلهمراتب هست و لازم است، انضباط واجب است، وظیفه است امّا فرمانده و فرمانبَر با هم برادرند. امروز در ارتش مافوق از زیردست نمیتواند کار بکشد، حق ندارد؛ هر دو نظامىاند، هر دو سربازند، هر دو انسانند، باشخصیّتند؛ اخلاق رایج در ارتش این است. البتّه در ارتش هم مثل همهى محیطها و قشرها، انسانهایى هستند که پیشروند، زودتر از دیگران، بهتر از دیگران پیام را درک کردند و آن را قبول کردند؛ کسانى هم هستند که متوسّطند؛ و کسانى هم هستند که عقب ماندهاند، باید کمکشان کرد تا پیشرو بشوند.
یک تحوّل دیگر در ارتش، تحوّل در هدف است. هدف ارتش در آن روز عبارت بود از حفظ نظام فردى طاغوتى؛ این را، هم در شعارهایشان، هم در تابلوهایشان، هم در تعلیماتشان به یکدیگر تعلیم میدادند و به آن تظاهر میکردند. امروز هدف ارتش، حفظ انقلاب، حفظ اسلام، حفظ ایران، حفظ ملّت و دفاع از مردم و آرمانهاى مردم است. تحوّل دیگر این است که ارتش در آن روز، ارتش پشتمیزنشین و ادارهنشین بود؛ نه میدان جنگ دیده بود و نه آن قدرى هم که بوى میدان جنگ به مشامش رسیده بود، از خود افتخار نشان داده بود. امروز ارتش، ارتش میدان جنگ است؛ ارتشِ رزمنده است، اهل کار و عمل است، دشمن را دیده است، با او روبهرو شده است، به او ضربت زده و از او ضربت خورده است؛ ارتشى دشمنشناس و دوستشناس؛ ارتشى مبارز و آمادهى براى دفاع از مرزهاى میهن و مرزهاى استقلال ملّت. یک تحوّل حقیقى در ارتش به وجود آمد. امروز تشکیلات ارتش با تشکیلات گذشته متفاوت است، هدفها متفاوت است، اخلاقها متفاوت است، فرماندهىها متفاوت است؛ از همه بالاتر، آن روز ارتش به اشارهى انگشت کسانى حرکت میکرد که از معنویّت و اخلاق بویى نبرده بودند. امروز ارتش از فرماندهاى اطاعت میکند که اطاعت او بر همهى آحاد مسلمان واجب و لازم است. همچنین آن روز ارتش یک ارتش وابسته بود که مستشاران نظامى، مزدوران خارجى، مزدوران ایرانىِ خارجى بر آن حکومت میکردند و ابزارش، قوانینش، آئیننامههایش، تشکیلاتش و همه چیزش را از آنها یاد گرفته بود. امروز ارتش، ارتشى است که به سمت خودکفایى و استقلال میرود؛ ابزار پیچیده میسازد؛ به سمت ساختن ابزارهاى پیچیدهتر پیش میرود؛ دانش نظامى را بالاتر و بهتر از آن کسانى که آن روز میخواستند به ارتش درس بدهند، آموخته است. این خصوصیّاتى است که امروز در ارتش جمهورى اسلامى هست و ارتش را به سمت یک ارتش ایدئال دارد پیش میبرد. البتّه هم شما ملّت ایران میدانید، بیشتر بدانید که ارتش شما یک ارتش مردمى و اسلامى است و قدر آن را بدانید ــ که البتّه میدانید ــ هم شما ارتشىها بدانید که بحمدالله تحوّل پیدا کردهاید. البتّه بدانید هم که براى رسیدن به نقطهى مطلوب و ایدئال هنوز راه طولانىاى در پیش دارید. همچنین بدانید که در میان خود ارتش و بیرون از ارتش هنوز عناصرى هستند که از این تحوّل مبارک ارتش ناراضىاند؛ کسانى هستند که هنوز خواب همان بىبندوبارىها، همان وابستگىها، همان اسرافکارىها و زیادهروىها را مىبینند. البتّه این خواب، خوابى پریشان است که قابل تعبیر نیست ــ این را همه میدانند ــ امّا شما موظّفید که نگذارید هیچ ننگى دامان ارتش را آلوده کند. امروز ارتش باید خود بیش از هر عامل دیگر و هر دستگاه دیگر مراقب باشد تا کسانى نخواهند آبروى ارتش نوین و انقلابى ما را ببرند.
و امّا نیروهاى مسلّح دیگر. سپاه پاسداران انقلاب اسلامى یک میوهى انقلاب است؛ نهال بالندهاى است که در سرزمین انقلاب رویید؛ بالى براى انقلاب شد تا پرواز کند، تا اوج بگیرد. در کنار ارتش، به ارتش روحیهى انقلابى داد و آموزش نظامى و انضباط را گرفت؛ هم به ارتش استفاده رساند، هم از ارتش استفاده برد. سپاه پاسداران انقلاب اسلامى در کنار ارتش جمهورى اسلامى در جبهههاى جنگ و میدانهاى افتخار و شرف، از اسلام، از انقلاب دفاع کرد؛ با هم و در کنار هم مبارزه کردند، با هم دشمن را کوبیدند، با هم جام شهادت را سر کشیدند و خون ارتشیان و سپاهیان پاسدار انقلاب اسلامى در میدانهاى جنگ به هم آمیخت. وحدت و انسجام نیروهاى نظامى ما امروز یک موهبت الهى است.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامى یک پدیدهى انقلابى است که براى این ملّت لازم بوده و هست و خواهد بود. سپاه نور چشم ملّت و انقلاب است و سپاه و ارتش باید هر دو در کنار هم باشند؛ هر کدام وظایفى دارند، هر کدام مسئولیّت و رسالتى دارند. بدخواهانى سعى میکردند به ارتشىها این جور تفهیم کنند که سپاه آمده تا تدریجاً دست و پاى ارتش را جمع کند و خودش جاى ارتش را بگیرد. به سپاهىها این جور میگفتند که ارتش میخواهد نگذارد سپاه رشد کند و نگذارد او هم در میان جنگ افتخاراتى به دست بیاورد. امّا این هر دو سخن، سخنى از روى بددلى و بدخواهى بود، دروغ بود، تهمت بود؛ لذا اثر نکرد و رسوا شد. ارتش و سپاه دو بالند، دو برادرند، دو بازوى نیرومندند؛ هر کدام به نحوى و براى کارى و مسئولیّتى، این انقلاب آنها را لازم دارد؛ باید باشند، باید همدیگر را تکمیل کنند، باید به هم درس بدهند، باید از هم بیاموزند، باید فداکارانه در کنار هم قرار داشته باشند.
و امّا نیروهاى انتظامى که شاخههاى دیگر نیروهاى مسلّحند؛ کمیتهها، ژاندارمرى، شهربانى. همهى اینها در این جنگ و در این انقلاب امتحان دادند. ژاندارمرى و شهربانى توفیق پیدا کردند با انقلاب خودشان را هماهنگ کنند، در خدمت انقلاب قرار بگیرند؛هر دو شهدایى براى این انقلاب دادند، حتّى در جنگ تحمیلى شرکت کردند. ژاندارمرى وظیفهى شرکت در جنگ ندارد و شهربانى بیشتر امّا شهربانى حتّى در جنگ شرکت کرد و ژاندارمرى بیشتر؛ شهدایى دادند، فداکارىهایى کردند، افتخاراتى آفریدند. و کمیته هم که یکى از قدیمىترین و اصلىترین نهادهاى انتظامىِ انقلابى ما است. کمیته اوّلین گلى است که در انقلاب ما رویید و شکفت. اوّلین میوهى انقلابى انقلاب ما در سطح مردم، همین کمیتههاى انقلاب اسلامى است؛ تا امروز هم خدمات زیادى را انجام دادهاند، باز هم باید خدماتى را انجام بدهند.
در کنار این نیروهاى مسلّح، اقیانوس عظیم بسیج مردمى است؛ ارتش مردمى، نیروهایى که از متن مردم، از خانهها، از مدرسهها، از کارخانهها، از بازارها، از مزرعهها، از شهرها و روستاها آموزش دیدند، تفنگ به دست گرفتند، به میدانهاى جنگ رفتند، میدانهاى جنگ را پُر کردند، دشمن را به وحشت انداختند، مایهى دلگرمى نیروهاى مسلّح شدند. بسیج مردمى و نیروهاى عظیم بسیج یک پدیده و نمونهى بىنظیر است. حقیقت این است که همهى ملّت ما یک ارتشند و بسیج مردمى مظهر این ارتش عظیم است. این هفتهى نیروهاى مسلّح را به شما ملّت ایران تبریک عرض میکنم. انشاءالله نیروهاى مسلّح جمهورى اسلامى باید هر چه بیشتر خودشان را کامل کنند. ما باید انشاءالله به فضل الهى به کمک همین نیروهاى مجهّز و مسلّح بتوانیم شرّ دشمنانى را که براى نابودى و ضربه زدن به این انقلاب همیشه بسیج میشوند، از همه طرف بسیج میشوند، از سر انقلاب کوتاه کنیم و بتوانیم دستهاى گلچینى که میخواهند گل انقلاب اسلامى را بچینند و پرپر کنند، با این تیغهاى بُرنده قطع کنیم و متجاوز را پشیمان کنیم.
آن چیزى که امروز در مقابل همهى مردمى که مسائل ایران را در دنیا نگاه میکنند، از همیشه بیشتر جلوه کرده، حضور مردم در صحنه و آمادگى آنها براى سرمایهگذارى جهت انقلاب است. بعد از آنکه با تبلیغات تا آنجایى که میتوانستند تلقین کردند و گفتند و دروغپراکنى کردند که مردم از صحنه خارج شدهاند ــ البتّه تلاش هم میکردند شاید به این وسیله مردم را دلسرد و عملاً از صحنه خارج کنند ــ حوادث آن چنان پیش آمد که حضور مردم را در صحنه هر چه بیشتر و عظیمتر و برجستهتر کرد. شما ببینید همین حادثهاى که در نماز جمعه به وجود آوردند در چند هفتهى قبل، میخواستند مردم را نسبت به نماز جمعه دلسرد کنند، اثرش چگونه شد؟ البتّه مردم به خاطر آن حادثه نیست که به نماز جمعه مىآیند؛ مردم نماز جمعه را یک برنامهى انقلابىِ مهم و ضرورىِ خودشان میدانند، به نماز جمعه علاقه دارند امّا همین که معلوم شد دشمن روى نماز جمعه این قدر حسّاس است که میخواهد نماز جمعه را خلوت کند، مردم را از نماز جمعه دور کند، حتّى کسانى که گاهى احساس میکردند میتوانند نماز جمعه نیایند، حالا با اصرار به نماز جمعه مىآیند. شما ببینید اجتماع عظیم این هفتهها، همین امروز، هفتهى قبل، هفتههاى قبل در نماز جمعهى تهران و همچنین در شهرستانهاى دیگر چگونه است. این، حضور مردم در صحنه است. هر چیزى که دشمنان جهانى ما بخواهند در مقابل انقلاب به آن دست بزنند، مردم عکسالعمل نشان میدهند. هوشیارى مردم آن چنان است که تا احساس کردند دشمن روى چیزى حسّاس است، بیشتر فشار را روى همان چیز وارد میکنند. همین الان به من اطّلاع دادند در نماز جمعهى تهران صد هزار قلّک از طرف صد هزار کودک آورده شده تا اهدا بشود براى جنگ. کودکان دانشآموز با این عمل سمبولیک خود چه چیزى را ثابت میکنند؟ صد هزار کودک دانشآموز در تهران؛ شما ببینید این چه نمایش عظیمى است از حضور و علاقهمندى مردم در صحنه و عقیدهى آنان به اینکه این جنگ را باید تا به دست آوردن پیروزى کامل و قاطع ادامه داد. این جواب آن کسانى است که به پیروى از دلبخواهِ گردانندگان مطبوعات و تبلیغات و رسانههاى صهیونیستى جهانى میخواهند به مردم تلقین کنند که مردم از جنگ خسته شدهاند.
خیلى طبیعى است اگر تبلیغات عظیم جهانى و رادیوهاى جهانى که با ما دشمنند و به وسیلهى دشمنان این انقلاب سازماندهى میشوند و اداره میشوند، بخواهند علیه انقلاب دنبال دستاویز بگردند؛ اگر یک دستاویزى پیدا کردند، آن را صد برابر و هزار برابر درشت کنند؛ اگر پیدا نکردند، جعل کنند. این رادیوهاى خارجى کارشان جعل کردن و شایعه انداختن است و خدا میداند چقدر خرج میکنند، چقدر پول میریزند تا بتوانند حرفهایى را، شایعههایى را، دروغهایى را درست کنند و در فضاى ایران با امواج رادیو پخش کنند، شاید به گوش مردم ایران برسد. خرج میکنند تا دروغ به گوش شما برسانند. من میگویم: ملّت ایران، مرد و زن، خواهران و برادران! از لج صهیونیستها، مستکبرین، گردانندگان رادیوهاى خارجى که این قدر خرج میکنند حرفهایشان را به گوش شما برسانند، شما حرفهاى آنها را گوش ندهید؛ رادیوهایشان را باز نکنید. روانشناسها مىنشینند کلمات را انتخاب میکنند. متخصّصین تبلیغات و پروپاگاند مىنشینند تعبیرات را، مطالب را انتخاب میکنند تا آن چیزى که از روى کاغذ در رادیوى اسرائیل، رادیوى آمریکا، رادیوى بىبىسى، رادیوى کلن و از این قبیل رادیوها خوانده میشود، هر چه قابل قبولتر و قابل باورتر باشد. پولها خرج میکنند؛ اگر میتوانستند در ایران پول خرج کنند که تعداد کسانى که پیچ این رادیو را باز میکنند بیشتر بشود، یقیناً خرج میکردند. تمام این کارها، تمام این زحمات انجام میگیرد تا آن فرد ایرانى این پیچ رادیو را باز کند و شایعاتى که آنها درست کردهاند و این قدر پول خرجش کردهاند که قابل قبول باشد، از رادیو به گوش آنها برسد. راه مقابلهى با این همه خرج و این توطئهها این است که شما این پیچ را باز نکنید.
حالا یک عدّهاى در داخل از افراد شناختهشده و معلومالحال ــ نه افراد ناشناس ــ میخواهند جبران کنند؛ هر چه مردم گوش نمیکنند، هر چه مردم به آن تبلیغات اعتنا نمیکنند، آن رادیوها را باز نمیکنند، اینها همان حرفها را در کاغذ بنویسند، در داخل کشور اینها را پخش کنند. البتّه گروههاى ناشناختهاى هم نیستند، همهی شما [آنها را] مىشناسید. یک عدّه از آنها آن کسانى هستند که از اوّل انقلاب مهمترین کارشان این بود که اسلحهها را مخفى کنند تا علیه انقلاب و علیه ملّت ایران یک روزى این اسلحهها را به کار ببرند ــ همین گروهکهاى مسلّح ــ یک عدّه اینها هستند. هر جا شما بتوانید ردّپایى و نشانى از اینها پیدا کنید، مىبینید همان تبلیغاتى را که رادیوهاى خارجى سازماندهى میکنند علیه جنگ، علیه مسئولین، علیه سیاستهاى دولت، اینها همانها را در نوشتههایشان مینویسند و پخش میکنند. یک عدّه هم ورشکستگان سیاسىاند؛ آن کسانى که چهرهى آنها را این انقلاب آشکار کرد. دم از انقلاب میزدند، دم از مبارزهگرى میزدند، دم از آزادگى و آزادىخواهى میزدند امّا وقتى که انقلاب به همت ملّت ایران پیروز شد و آنها آمدند از پیروزى ملّت بهرهبردارى کردند، در آن مدّتى که اختیاردار امور انقلاب بودند، آن چنان پروندهاى براى خودشان در چشم این ملّت درست کردند که هرگز دل این ملّت با آنها صاف نخواهد شد. اینها هم همین طور؛ اینها هم از هر فرصتى استفاده میکنند، از آزادىاى که انقلاب و جمهورى اسلامى به آنها داده، سوء استفاده میکنند؛ جزوه مینویسند، کتاب مینویسند، شایعهپراکنى میکنند، دروغپراکنى میکنند، جنگ را زیر سؤال میبرند، مسئولین را زیر سؤال میبرند، دربارهى مسائل اسلامى اظهار نظر ناشیانه میکنند.
البتّه ما از اینها هم بیش از اینکه در مقابل آرمانها و شعارهاى مردم مخالفت کنند، انتظار نداریم. در همان اوایل انقلاب فراموش نمیکنم، در هیئت دولت ــ آن روز ما به عنوان نمایندگان شوراى انقلاب گاهى در هیئت دولت شرکت میکردیم ــ صحبت شد، یکى از همین آقایانِ نامونشاندارِ آن حضرات که از محبّت و نجابت و اغماض جمهورى اسلامى سوء استفاده میکند و میکنند و علیه مصالح انقلاب و علیه مصالح ملّت حرف میزنند و وسوسهافکنى میکنند، آن روز با ناراحتى و گلهمندى میگفت: این «مرگ بر آمریکا» چیست که مردم میگویند! در اوّلین ماههاى پیروزى این ملّت بر آمریکا، در آن وقتى که خطر تهاجمهاى سیاسى و اقتصادى و حتّى نظامى آمریکا بالاى سر این مردم و این جامعه پرواز میکرد، آن روز میگفتند: این مردم چرا با آمریکا خصومت میکنند؟ چرا «مرگ بر آمریکا» میگویند؟
یک تعدادى از مستشارهاى نظامى آمریکا آن روز هنوز در نیروى هوایى مانده بودند. در شوراى عالى دفاعِ آن روز که بنده هم در آنجا عضو بودم، مطرح میکردند که نام مستشارى نظامى آمریکا را تبدیل کنیم به چه نامى؟ نظامیانى که به عنوان مستشار نظامى آمریکا در این مملکت بودند و ملّت آمد و آمریکا را از صحنه خارج کرد و مزدور آمریکا را بیرون کرد و نشانههاى آمریکایى را بکلّى نابود کرد، حالا [این آقایان] میخواستند در ارتشِ یک چنین ملّتى، بقایاى همان نظامىها را نگه دارند با یک نام جدید! خود آن آقایان نظامى هم آن وقت در نیروى هوایى بودند؛ چهار اسم پیشنهاد کرده بودند که اسم ما را بگذارید این، یا این، یا این! چهار اسم آورده بودند در شوراى عالى دفاع در آن روز که این را تصویب کنند. بنده دیدم که اینها دارند زیر عنوان تصویب اسم، وجود آمریکایىها در ایران را تصویب میکنند! من گفتم دست نگه دارید ببینم؛ مگر ما هنوز در ارتش، آمریکایى داریم؟ اینها چه کسانى هستند؟ چه هستند؟ چرا ماندهاند؟ چرا فرار نکردهاند؟ چطور جرئت کردهاند بمانند؟ آن وقت آقایان دیدند که نه، به این آسانى نمیشود این کار را کرد، مسئله را از دُور خارج کردند. بعد هم که بحمدالله با مسئلهى لانهى جاسوسى همهى اینها حل شد. یک چنین آدمهایى که علاقهمندى آنها به آمریکا و آمریکایى بیش از علاقهمندى آنها به امّت حزبالله بوده و هست، از امّت حزبالله لجشان میگیرد، بدشان مىآید، آنها را تندرو میدانند، از آمریکایىها لجشان نمیگیرد. کارهاى آمریکایىها را کارهاى معمولی و جنتلمنمآب میدانند، کار امّت حزبالله را کارهاى بیخود، تندروى و غلط میدانند. آن روزى که لانهى جاسوسى در دست بچّههاى مسلمان ما بود، اینها از آن بچّههایى که آمریکایىها را گرفته بودند، بیشتر بدشان مىآمد تا از آن آمریکایىهایى که در سفارت بودند و دست این بچّهها بودند! خب، میخواهید اینها راجع به جنگ چه جور نظر بدهند؟ میخواهید راجع به مسائلى که مورد علاقهى این مردم است، چه جور نظر بدهند؟
الان در نماز جمعه، شما تعداد بىشمارى از مردمید در دانشگاه؛ بیرون، در خیابانهاى گوناگونِ نمیدانم تا کجا، مردم نشستهاند. خب، شما مردم نظرتان راجع به جنگ چیست؟ شماها جنگ را چه جورى میدانید؟ آیا میگویید باید برویم صلح کنیم؟ آیا از جنگ بدتان مىآید؟ ملّت ایران نظرشان چیست؟ مردمى که در شهرستانها هستند، در استانها هستند، نظرشان چیست؟ آیا این اظهارات، این شعارها، این آمدن صد هزار دانشآموز با صد هزار قلّک براى اینکه پول عیدى خود را براى جنگ بدهند، این آمدن کفنپوشها از مشهد ــ که باز این هفته هم یک عدّه از برادران از مشهد کفن پوشیدند آمدند اینجا تا از شعارهایى که در نماز جمعهى تهران داده میشود، حمایت کنند ــ این همه شور و شوقى که نیروهاى ما در بسیج شدن به جبههها دارند و شهادتطلبىها که هر چه سعى میشود جوانها را انسان گاهى باز بدارد از اینکه بروند جبهه، باز با شور و شوق مىآیند، اینها راست است؟ یا اینکه یک عدّه از آن جور آقایان، آن جور آدمها خطاب کنند به مردم، بگویند بله، ما هم مثل شما که از جنگ ناراحتید، از جنگ ناراحتیم! مردم از جنگ ناراحتند؟ خب، مطلب براى همه معلوم است؛ مطلب روشن است براى همه. نه فقط ملّت ما که احساس میکند به او ظلم شده، تجاوز شده، جنگ بر او تحمیل شده و میخواهند صلح ذلّتبار و محنتبارى را هم بر او مثل جنگ تحمیل کنند بلکه همهى ملّتهاى آزادهى دنیا، همهى شخصیّتهاى آزادهى دنیا ــ همان طور که در هفتهى گذشته هم گفتم ــ وقتى حرف ما را مىشنوند، تصدیق میکنند. تا کنون در هیچ ملاقاتى، در هیچ پیغامى نشده با مسئولین، سران کشورها، شخصیّتهاى بزرگ سیاسى، ما حرفمان را بزنیم، آنها بگویند نه آقا، این حرف شما به این دلیل درست نیست. ما به همه گفتهایم؛ گفتیم به ما تجاوز کردند، جنگ را بر ما تحمیل کردند، ما از جنگ گریزان بودیم، ما به صلح و آرامش احتیاج داشتیم امّا آمریکا و مرتجعین و قدرتهاى بزرگ دیگر آمدند صدّام را پیدا کردند، از بلاهت او و حماقت او استفاده کردند، او را فرستادند طرف مرزهاى ما، این همه نیروهاى ما را مصرف کردند؛ حالا هم که به ما خسارت زدند، ملّت ما را این همه داغدار کردند، چهارسال و نیم جنگ را ادامه دادند، مىآیند به ما پیشنهاد میکنند شما از حرفتان بگذرید! شما که گفتید چرا به ما تجاوز شد، شما که گفتید باید متجاوز مجازات بشود، حالا بگویید غلط کردیم، نه، نمیخواهیم که متجاوز مجازات بشود، و نمیخواهیم که خسارت ما داده بشود، بیایید صلح را قبول کنید؛ این را هم دارند به ملّت ما میگویند. خب، همه در دنیا قبول میکنند که براى یک ملّت باشرف، یک ملّت آزاده، یک ملّت شجاع، یک ملّتى که میخواهد آزاد و مستقل زندگى کند، چنین چیزى پذیرفتنى نیست، قابل قبول نیست. (خواهش میکنم اجازه بدهید من بحثم را تمام بکنم.) احساسات مردم روشن است، مطلب معلوم است، خواست مردم معلوم است.
گرایشهاى گروهکها و همین ورشکستگان سیاسى که پروندهى افتخارآفرینى در پیروزى انقلاب و بعد از پیروزى انقلاب ندارند، معلوم و روشن است امّا من میخواهم این سؤال را بکنم: چقدر قابل تحمّل است براى ما؟ چقدر قابل قبول است؟ ملّت این جور ایثار میکند، این جور دارد فداکارى میکند، جوانها این جور دارند شهادتطلبى میکنند، مال و جانشان را دریغ نمیکنند؛ یک عدّهاى بیایند این جور وسوسهآفرینى بکنند، این جور خواست مردم و احساسات مردم را مورد تحقیر و بىاعتنائى قرار بدهند، از روشنترین خواستهاى مردم یک چنین دروغ و ترفندى بسازند؛ این چقدر براى دستگاه و مسئولین کشور و براى مردم قابل تحمّل است؟ بنده هشدار میدهم: آن کسانى که سعى میکنند از لطفى که جمهورى اسلامى به آنها کرده، به آنها آزادى داده و امکان حرف زدن داده، سوء استفاده کنند، بدانند این براى مسئولین جمهورى اسلامى همیشه قابل قبول و قابل تحمّل نیست؛ هم در این مقوله، و هم در همهى انواع توطئههایى که علیه انقلاب و علیه مردم میشود. البتّه ما نشان دادیم که در مقابل آن کسانى که قصد خیانت و توطئه ندارند، اهل سختگیرى نیستیم؛ کسانى را که عقایدى بر خلاف عقاید ما دارند، ما هرگز محدود نکردیم، محصور نکردیم؛ امکان دادیم، اجازه دادیم حرفشان را بزنند، عقایدشان را بگویند. نظرات گوناگون داده میشود، گفته میشود، ما هیچ اشکالى هم نمىبینیم، گله هم نداریم امّا اگر قرار باشد در لباس اظهار عقیده و اظهار نظر، علیه مصالح ملّت، علیه آن چیزى که در این روزگار حسّاس براى این ملّت ضرورى است، در جامعه شایعهپراکنى انجام بگیرد، آن دیگر قابل قبول نیست.
و من عرض میکنم برادران و خواهران عزیزمان در سراسر کشور و مخصوصاً در تهران توجّه بکنند؛ امروز بعد از آنکه تمام سیاستها و شگردهاى استکبار جهانى در مقابل انقلاب به شکست رسیده و موفّق نشدهاند که انقلاب را وادار به عقبنشینى کنند، دست زدند به کارهایى که البتّه جزو شیوهها و روشهاى شایع و رایج است امّا صلابت و هیبت انقلاب تا کنون اجازه نمیداده؛ حالا اینها میخواهند تدریجاً یک چنین کارهایى را شروع کنند، که یکى همین شایعهافکنىها و زیر سؤال بردن مسئلهى جنگ، و دیگرى مسئلهى ترویج فساد و فحشا در سطح جامعه است.
بنده هر سال، مخصوصاً در هنگامى که گرماى هوا شروع میشود و تابستان شروع میشود، هشدار میدهم به آن کسانى که بر خلاف خواست مردم، بر خلاف فرهنگ مردم، بر خلاف مقدّسات مردم، در فضاى جامعه از لحاظ لباس پوشیدن، نوع حرکت و رفتار و تظاهرات بىبندوبارانه [احساسات] مردم را جریحهدار میکنند؛ امسال هم باز میخواهم همین هشدار را بدهم. در فضاى خیابانها، در محیط زندگى مردم، اینکه کسانى پیدا بشوند ــ جوانهایى، دختر و پسرهایى ــ که به مقدّسات و ظواهر مورد علاقهى مردم اهانت بکنند، این قابل قبول نیست، این قابل تحمّل نیست. ما نمیگوییم فلان جور باید لباس بپوشید و غیر از آن جور را ما تحمّل نمیکنیم؛ نه، در لباس پوشیدن، مردم آزادند امّا یک چیزهایى را باید رعایت کنند: این لباس باید لباسى نباشد که مروّج فساد و فحشا باشد؛ باید لباسى نباشد که تحریککنندهى شهوت باشد؛ لباسى نباید باشد که گمراهکنندهى جوانان و بینندگان باشد. نوع حرکت در خیابانها و راه رفتن در خیابانها، نوع لباس پوشیدن، نوع آرایش سر و صورت، ما نسبت به اینها تنگنظرى نداریم، محدودیّت ایجاد نمیکنیم امّا اینکه کسانى بخواهند از این راه دهنکجى به احساسات مردم و عواطف مردم بکنند، این را هم نه، قبول نمیکنیم. دخترها و پسرها، زنها و مردها در معابر، در خیابانها باید نوع پوشش و نوع آرایش آنها جورى باشد که با عواطف مردمِ شهیدداده معارضه نداشته باشد.
وسایلى از سراسر جهان روى ملّتها کار میکنند براى اینکه در نحوهى پوشش و نحوهى ارتباط زن و مرد و دختر و پسر، اخلاقى و روشى را بر مردم تحمیل کنند که آن روش براى سرنوشت یک ملّت خطرناک است. ترویج فساد و فحشا مسئلهاش این است که براى آینده و سرنوشت هر ملّتى، و براى نظم اجتماعى هر ملّتى یک خطر به حساب مىآید؛ یک خطر جدّى، منهاى اینکه حکم دین چیست. یکى از راههایى که صهیونیسم جهانى براى به سلطه کشیدن و به زنجیر کشیدن ملّتها به کار برده، همین است؛ ترویج فساد و فحشا، مخلوط کردن دخترها و پسرها، آزاد کردن روابط جنسى، مسخره کردن اخلاق جنسىِ نجیبانه. این یکى از چیزهایى است که استکبار جهانى از آن در سطح دنیا به عنوان یک ابزار سیاسى استفاده میکند براى از بین بردن و نابود کردن ملّتها. خب، ما چطور در میان یک ملّت انقلابى که جوانهایش در جبههى جنگ، در جبههى سازندگى آن جور دارند فداکارى میکنند، اجازه بدهیم یک عدّه افراد بىبندوبار در خیابانها بیایند و همهى این فضاى مقدّس و نجیب اسلامىِ بعد از انقلاب را لکّهدار کنند و ملوّث کنند؟ خب، معلوم است چنین چیزى نمیشود.
و بدانند اینها؛ اینکه شما مىبینید در خیابانها جوانها مىآیند با عنوان حزبالله اِعمال خشونت میکنند و کارهایى میکنند که بعضاً از موازین هم خارج است، کسى به اینها دستور نداده؛ ما منع هم کردهایم. خب، دیدید سال گذشته یک چنین مسائلى بود؛ در همین تریبون نماز جمعه، برادر عزیزمان آقاى هاشمىرفسنجانى و برادر عزیزمان آقاى ناطق نورى صحبت کردند، گفتند، نصیحت کردند به جوانها که تندروى نکنید. ما منع هم کردیم؛ هیچ کس از مسئولین کشور تشویق نمیکند و خشونت را تأیید نمیکند [امّا] این خود شما هستید که جوانها را وادار به خشونت میکنید.
خانوادهى شهید شکایت میکنند، میگویند شما را به خدا نگذارید این جور زنها بىبندوبار لباس بپوشند و راه بروند؛ خون شهداى ما لگدمال میشود. آدم دلش میسوزد به حال خانوادههاى شهیدداده، به حال آن جوانانى که در جبهه آن جور دارند میجنگند، به حال آن جوانهایى که آن جور در کارخانهها، در بیابانها با جهاد سازندگى و سایر دستگاهها دارند همکارى میکنند، و یک عدّهاى هم بیایند این جور در خیابانها، به همه چیزِ انقلاب و این قداستى که بر جوانهاى ما و نسل ما حاکم است، لبخند تمسخر بزنند. خب، ما که انقلاب کردیم، فقط براى این نبود که نظام سیاسى را عوض کنیم؛ اخلاق اجتماعى باید عوض بشود. آن روز در جامعه فساد و فحشا و بىبندوباری را ترویج میکردند، امروز باید جلویش گرفته بشود؛ انقلاب یعنى این. یک عدّهاى با پوشیدن لباسهاى گوناگون، با گذاشتن نامهاى گوناگون روى خودشان، با ترویج این جور لباسها و فروختن اینها و قاچاق وارد کردن اینها، مقدّسات انقلاب را مسخره میکنند. ما از این نمیگذریم و ملّت ما هم از این نمیگذرد و ما با این مسئله برخورد خواهیم کرد.
البتّه حزبالله هم بداند؛ حزبالله وقتى مىآید در خیابان که نهى از منکر بکند و تذکّر بدهد و شعار علیه بىبندوباری بدهد، باید بداند که ممکن است کسانى بیایند داخل حزبالله بشوند، نهى از منکر را تبدیل کنند به اِعمال خشونتهاى غیر معقول. حزبالله باید حواسش جمع باشد. هستند کسانى از خودِ همین گروهکهاى سیاسى، همان کسانى که علیه مصالح مردم و علیه مقدّسات مردم قیام کردند و اقدام کردند، همانهایى که مردم را کشتند که بیایند در صفوف حزبالله وارد بشوند، یک جایى یک کار غیر معقولى بکنند، یک زنى را به صرف اینکه مثلاً یک حجاب خیلى قرص و محکمى ندارد امّا متهتّک هم نیست، مورد تهاجم قرار بدهند، کتک بزنند، یا به زمین بیندازند، یا کارهاى زشت بکنند تا به پاى حزبالله تمام بشود؛ مواظب باشید.
در مقابل تهاجم به مقدّسات انقلاب، تنها نیرویى که همیشه در صحنه است، نیروى عظیم امّت حزبالله است و باید هم باشد. و بدانید که نیروهاى مخالف انقلاب، چه آنهایى که میخواهند مخالفت خود را در صحنهى سیاسى با خباثت و معارضه آشکار بکنند، چه آنهایى که در صحنههاى اخلاقى میخواهند علیه انقلاب اقدام کنند، از همه بیشتر از نیروى ملّت میترسند؛ یعنى همان نیروى حزبالله. استکبار هم از شماها، از شما ملّت، آحاد مردم میترسد؛ نیروهاى خود جمهورى اسلامى هم دلشان به شماها گرم است؛ مسئولین دولتى هم به شماها اطمینان دارند. و نیروهاى فداکار و دلسوز و علاقهمند ملّت که بحمدالله اکثریّت قاطع ملّت ایران را تشکیل میدهند، باید حضور داشته باشند و همه جا با حضور خودشان نگذارند که دشمن بخواهد یک منطقهاى را از فضاى انقلابى خالى کند. همه جا باشید؛ در شهر و در بیابان و در کوه و در صحرا و در میدان جنگ و در سازندگى.
همه جا بحمدالله حضور شما مثمر ثمر و مایهى برکت بوده و هست و باید باشد. امّا مواظب باشید آنجایى که شما هستید، آنجا عدل هست، آنجا اخلاق هست؛ آنجایى که شما هستید، آنجا انصاف هست، زیادهروى نیست؛ آنجایى که نیروهاى فداکار حزبالله هستند، آنجا دیگر نمیشود غیر گناهکار را به صرف گمان، به صرف سوء ظن مجازات کرد؛ ابدا. اگر دیدید کسى میکند، بدانید از شما نیست. اگر دیدید کسى در لباس حزبالله و در میان خیل حزبالله دست به یک کارهایى میزند که میدانید مسئولین کشور از این جور کارها خوششان نمىآید ــ میدانید دیگر، امروز مردم کاملاً اخلاق حاکم بر مسئولین کشور را میدانند؛ خواستهاى آنها که خواستهاى خود مردم و خواستهاى انقلاب است، بر شما واضح است ــ هر جا دیدید کسانى دارند زیادهروى میکنند، بدانید آنها از شما نیستند و حزبالله باید خلوص خودش و صفاى خودش و انصاف و عدل خودش را در کنار حضورش در صحنه حفظ کند. آن کسانى که میخواهند به خیال خودشان، با رفتارشان، با اعمالشان، با حرکاتشان، با لباس پوشیدنشان، با پخش کردن آوازهاى ضدّ اخلاق و عفّت عمومى در میان مردم و توزیع کردن آنها، با فروختن آن لباسهاى ناباب و حاکى از وابستگى و دلبستگى به دشمنان اسلام و دشمنان استقلال، با این کارها میخواهند چهرهى انقلاب را مخدوش کنند، خدشهدار کنند، باید بدانند سروکارشان با امّت همیشه در صحنهى حزبالله خواهد بود.
با اینکه میخواستیم طولانى نشود امّا باز طولانى شد. من از برادران و خواهرانى که از نشستن زحمت برایشان پیدا میشود، [مانند] بعضى از افراد پیرمرد، پیرزن ــ شما جوانها که خب، بیش از اینها هم حال و حوصله دارید بنشینید امّا بعضىها هم هستند که سختشان است؛ یا حال ندارند، یا پیرمرد و پیرزنند ــ معذرت میخواهم.