بیانات رهبری - امام خامنه‌ای

بیانات مقام معظم رهبری

ایثارگران عملیات کربلاى پنج و کربلاى هفت

این سخنان به‌ مناسبت دهه‌ى فجر در تاریخ ۱۳۶۸/۱۱/۱۵و در مراسم اعطاى نشان به فرماندهان عملیّات‌هاى کربلاى پنج و کربلاى هفت برگزار شده است.

بسم الله الرّحمن الرّحیم

این مراسم موجب شد که علاوه بر خاطره‌ی فتح تاریخى ملّت ایران و فجر عظیم تاریخ اسلام که این روزها در همه‌ی گوشه‌کنارهاى جامعه‌ی ما و ذهن و دل ملّت ما مشهود و برجسته است، خاطره‌ی دو فتح بزرگ و دو جهاد پیروز ‌که درحقیقت هر جهادى، مجموعه‌اى از پیروزی‌ها و مجاهدت‌ها و عظمت‌ها است در ذهن ما زنده بشود. اگرچه جمع معتنابهى از فرماندهان و برجستگان عملیّات کربلاى پنج و هفت، امروز مورد تقدیر و تشکّر قرار گرفتند، ولى بی‌شک کسانى که در این عملیّات تلاش کردند و زحمت کشیدند و جانشان و زندگی‌شان و همّتشان و نیرویشان را در دستان خودشان گرفتند‌ آماده‌ی نثار به پاى انقلاب و به پاى این ملّت و به پاى این کشورتنها شما نبودید؛ بسیارى به شهادت رسیدند، بسیارى هم امروز هستند. و ما ممکن است بعضى از آن عناصر عزیز را تا آخر هم نشناسیم. چقدر از بسیجیان و سربازان و پاسداران و جهادگران و دیگر نیروهایى که به نحوى در جبهه حضور داشتند، در این دو عملیّات و در بقیّه‌ی روزهاى دشوار پُرافتخار جنگ تحمیلى تلاش کردند، فداکارى کردند، امّا ما حتّى نام آن‌ها را هم نمی‌دانیم؛ ولى قدر آن‌ها در نزد کرام‌الکاتبین و قدّیسین و کرّوبیّین ملأ اعلىٰ محفوظ و مضبوط است.

مسئله این است که شما برادران ارتشى و سپاهى و بسیجى و دیگر کسانى که به نحوى با نیروهاى مسلّح و با دفاع مسلّح سروکار دارید، باید این را توجّه داشته باشید که عضویّت در نیروهاى مسلّح افتخار است؛ هیچ افتخارى هم براى یک ملّت، معادل این‌گونه افتخارات نیست که کسى جسم خودش و جان خودش را براى فداکارى در راه ملّتش و کشورش و اگر مثل ملّت ایران داراى هدف‌هاى بلندترى است، در راه آن هدف‌ها آماده نگه دارد؛ هیچ افتخارى بالاتر از این نیست. هر کس عضو نیروهاى مسلّح است، باید احساس سربلندى کند و همه‌ی کسانى که در چهارچوب این ملّت و این کشور زندگى می‌کنند، باید براى اعضاى نیروهاى مسلّح این افتخار را و این ارزش را قائل باشند و بشناسند و بدان اعتراف کنند.

افتخار البتّه به فداکارى است، و امکان فداکارى به آمادگى جسمى و روحى است؛ و نیروهاى مسلّح بایستى روحاً و جسماً خودشان را آماده نگه دارند. ما درصورتی‌که قوى باشیم، خواهیم توانست تهدیدها را از کشورمان و ملّتمان دور کنیم. کسانى که در وجود شیطانی‌شان، وسوسه‌ی تعرّض و تجاوز و بدخواهى و آتش‌افروزى هست، اگر بدانند که این ملّت قادر است از خود دفاع کند و آماده‌ی این دفاع است، این وسوسه‌ها در وجود خود آن‌ها سرکوب خواهد شد.آن روزى که دشمن از مرزهایمان به ما حمله کرد، فکر نمی‌کرد ملّت ما بتواند از خودش دفاع کند. ملّت را ضعیف پنداشته بود که حمله کرد. دنیاى استکبار که رژیم عراق را و شخص صدّام‌حسین را به حمله‌ی به مرزهاى ما تحریک کرد، ملّت ما را ضعیف انگاشته بود. و اگر این احساسِ عدم توانایى دفاع در ملّت ما و در نیروهاى مسلّح ما براى متعرّض و متجاوزى به وجود بیاید، خطرْ جدّى و حتمى خواهد شد.

تجلّى نیروهاى مسلّح در نشان دادن قدرت مردم

باید نیرومند بودن این ملّت در نیروهاى مسلّح تجلّى کامل پیدا کند. البتّه ملّت ما ملّتى است بسیار نیرومند و داراى قدرت تمام‌نشدنى براى دفاع از خود؛ در این هیچ شکّى نیست؛ این قدرت و این توانایى باید در نیروهاى مسلّح جلوه‌ی کامل خودش را پیدا کند. و ارتش و سپاه باید از لحاظ سازمان‌دهى، از لحاظ روحیه‌ی رزمى، از لحاظ دانش رزمى، از لحاظ تجهیزات و از همه‌ی جهاتى که در امکان دفاع تأثیرى دارند، در حدّى باشند که شایسته‌ی ظرفیّت این ملّت است.آن روزى که دشمن در سال ۵۹ به ما حمله کرد، از یک نظر درست فهمیده بود؛ او نیروهاى مسلّح را دیده بود ‌ملّت را ندیده بود نیروهاى مسلّح ما دچار ناتوانى و ضعف بودند. البتّه آنها ملّت را ندیده بودند، نمی‌توانستند قوّت ملّى ما را درک کنند؛ و این طبیعى است. رژیم‌هایى و اشخاصى که با ملّت‌ها سروکارى ندارند و با آحاد مردم ربطى ندارند، نمی‌توانند درک کنند که نیروى یک ملّت یعنى چه؛ قدرت ایمانىِ ناشى از یک ملّت یعنى چه. ملّت ما این را در خلال عمل نشان داد؛ این بسیج‌هاى عظیمى که مردم ما شدند و نیروى تمام‌نشدنی‌اى که این ملّت تا لحظه‌ی آخر از درون خودش جوشید، حتّى نیروهاى مسلّح را هم قوى کرد و آن‌ها را مستحکم کرد و به آن‌ها روحیه داد و به آن‌ها توان حقیقى داد. و نیروهاى مسلّح ما هم تشکیلاتى هستند متشکّل از خود این ملّت. بنابراین همان نیرو در آنها هم هست.

ما سازمان‌دهى نیروهاى رزمی‌مان بایستى حاکى باشد از قدرت ملّت؛ قدرت ملّت را نشان بدهد. و امروز ما این را از شما می‌خواهیم. مسئولین ارتش و سپاه بدانند که این، مسئولیّت غیر قابل تخلّف آن‌ها است. امروز ارتش و سپاه باید خودشان را هرچه می‌توانند قوى کنند؛ و «هرچه» یعنى بی‌نهایت؛ چون شما می‌توانید خودتان را بی‌نهایت قوى کنید. نگویند از ما پشتیبانى کنید ‌پشتیبانى لجستیک و مالى و پولى و غیره تا ما قوى بشویم؛ نه، طبیعى است که مسئولین یک کشور همه‌ی امکاناتشان در درجه‌ی اوّل متعلّق به نیروهاى نظامى است و هرچه در بنیه‌ی کشور امکان داشته باشد، نیروهاى مسلّح پشتیبانى خواهند شد. و در جنگ هم نشان داده شد؛ شما دیدید ما چند سال، تقریباً همه‌ی امکانات کشور را تا آنجایى که میسور بود، در اختیار نیروهاى مسلّح گذاشتیم. الان هم همان‌جور است و همان‌جور هم خواهد بود؛ امّا هیچ‌گونه تحرّکى از طرف شما ‌که سپاه و ارتش هستید باید متوقّف نمانَد به اینکه از شما پشتیبانی‌اى را که مورد نظر شما است بکنند؛ نه، آن مقدارى که ممکن است، آن مقدارى که لازم است، پشتیبانى می‌شود؛ لکن]شما تلاش خودتان را بکنید.

امروز وسوسه‌ها در مورد ارتش و سپاه تمام شده. نمی‌گویم بکلّى تمام شده؛ امّا وسوسه‌اى که گیرا باشد، دیگر وجود ندارد؛ چون از طرف مسئولین حرف کامل و قاطع زده شده و حتّى خطوط ریز تقریباً معیّن شده. ما یک هیئتى را مأمور کردیم که نشستند و تقریباً خطوط ریز بین ارتش و سپاه را بحث کردند و مورد تبادل نظر قرار دادند؛ و ما به نقاط نهایى تقریباً داریم نزدیک می‌شویم یا نزدیک شده‌ایم. از نظر بنده تقریباً اصول و کلّیّات روشن است؛ ولى جزئیّات را گفتم آقایان بنشینند، بحث کنند، پیدا کنند و بررسى کنند. در این زمینه‌ها هیچ‌گونه ابهامى وجود ندارد و وسوسه‌اى نباید باشد. اگر از کسانى که در ارتش و سپاه هستند ‌بخصوص آن کسانى که در رده‌هاى نسبتاً بالاى ارتش و سپاه هستند چیزى شنیده بشود، قطعاً قابل قبول و قابل پذیرش نیست. اگر کسى بگوید من امنیّت شغلى ندارم، باید اشکال را در خودش جستجو کند؛ باید دید در درونش چیست که احساس امنیّت نمیکند. اگر کسى بگوید من آینده‌ی سازمان خودم را نمی‌دانم، باید دید ایراد در ذات او چیست؛ آن را باید پیدا کرد؛ وَالّا آینده روشن است، کاملاً واضح است. وجود این دو سازمان رزمى براى حفظ این کشور و این انقلاب لازم است؛ باید کار کنند، باید هم در آن محدوده‌هایى که مشخّص شده، با هم همکارى کنند.

من امانت‌دار هستم

و من در مورد تمام این جزئیّات و این خصوصیّات، احساس مسئولیّت میکنم. بنده نمیتوانم قبول بکنم که کسى آنجا بنشیند و بدون هیچگونه احساس مسئولیّتى دهنش را باز کند و راجع به هر یک از این دو سازمان یک چیزى بگوید. این امانتى است دست من سپرده؛ من باید این امانت را حفظ کنم. در نظام جمهورى اسلامى، فرماندهى نیروهاى مسلّح یک چیزى نیست که کسى با قهر و غلبه به دست آورده باشد تا کسى بتواند بگوید این غاصب است؛ یک چیزى است که با استحقاق، از طرف مردم به یک مقامى داده شده و امانتى است در اختیار او. من امانت‌دار هستم؛ امانت‌دار نیروهاى مسلّح، امانت‌دار مردم نسبت به نیروهاى مسلّح، نسبت به ارتش و سپاه. شما که ارتش و سپاه باشید ‌یعنى این دو سازمان امانت مردم هستید در دست من. من این امانت را حفظ خواهم کرد؛ از آنها دفاع خواهم کرد. هیچ‌گونه سستى در این زمینه از هیچ کس پذیرفته نیست؛ چه برسد به اینکه حرف‌هایى یا اظهاراتى انجام بگیرد و صادر بشود که موجب سستى در جمعى بشود.

هر کدام از شما آقایان ‌هر مسئولیّتى که دارید آن حیطه‌ی زیر دست شما امانتى است دست شما؛ امانت خدا است، امانت این ملّت است، امانت نظام جمهورى اسلامى است. آنهایى که مقامشان بالاتر است ‌فرماندهان عمده، فرماندهان بالاتر امانتشان سنگین‌تر و مسئولیّتشان بزرگ‌تر است. هر کدام از شما ‌ولو فرمانده یک گروهان باشید، فرمانده یک قسمت کوچک باشید امانتى دست شما سپرده است، شما حق ندارید این امانت را همین‌طور بیندازید و به امید تقدیر رها کنید و به کار دیگرى و به فکر دیگرى بپردازید؛ نخیر، اگر بعضى از فرماندهان در آن نقطه‌اى که مأموریّت آن‌ها است، حضور پیدا نکنند یا مرتّب حضور پیدا نکنند، خیانت کرده‌اند. این خیانت است. اگر آنجایى که دست شما سپرده شده، نمی‌توانید حضور پیدا کنید، بیایید مشخّص کنید و بگویید تا نتوانستنِ شما را علاج کنند. باید به‌طور دائم، با دقّت، با مراقبت، آنجایى که هستید و در آن حیطه‌اى که دست شما است، حضور داشته باشید؛ [اگر] غیر از این باشد، خیانت شده. خیال نکنید خیانت در امانت چیز عجیب‌غریبى است؛ خیانت در امانت که شاخ‌ودُم ندارد. کوتاهى کردن ‌هر نوع کوتاهى در حراست از آن چیزى که در اختیار شما است، خیانت است؛ این خیانت است. و خیانت در امانت از هیچ کس پسندیده و پذیرفته و مقبول نیست. اگر فرمانده یک قرارگاهید، فرمانده یک یگانید، فرمانده یک یگان عمده هستید، رئیس یک اداره‌ی مهمّید، رئیس یک قسمت کوچکید ‌فرقى نمیکند هرچه هستید، آن حیطه‌ی زیر امر شما که در اختیار شما است، امانتى است دست شما؛ باید آن را با کمال قدرت، با کمال دقّت، با وسواس، بدون اندکى سستى و قصور حفظ کنید. اگر نکردید و از آن ناحیه به این کشور و این ملّت ضررى وارد شد، می‌دانید چه کسى مسئول است!

مرد جنگ بیدار است

ما در طول این هشت سالى که گذشت، باید تجربه‌هاى زیادى گرفته باشیم و دیده باشیم: آن چیزهایى که نداشتیم، باید فراهم بکنیم؛ آن چیزهایى که داشتیم و خوب نگه نداشتیم، باید یاد بگیریم نگه داریم؛ آن چیزهایى که داشتیم و خوب از آنها استفاده نکردیم، باید یاد بگیریم خوب استفاده کنیم؛ آن چیزهایى که در هنگام ضرورت نفهمیدیم وجود آنها لازم است و خسارتى از این ناحیه بر ما وارد شد، باید جلوى خسارت‌هاى مشابه را بگیریم. این صفحه‌ی جنگ ‌صفحه‌ی هشت سال تجربه پیش روى ما گشوده است؛ نگاه کنید، ببینید، یک بازنگرى بکنید؛ ثُمَّ ارجِعِ البَصَرَ کَرَّتَین؛دوباره نگاه کنید، ببینید میدان جنگ چه خبر بود؛ چه‌جورى می‌توانست بشود و چرا آن‌جورى نشد؟ به خودمان برگردیم، خودمان را ملامت کنیم؛ البتّه مقصود من ملامت نیست؛ مقصود من درس گرفتن است. باید درس بگیریم از آنچه گذشته و پشت سر ما است؛ و می‌توانیم درس بگیریم. روزهاى باشکوهى، روزهاى عزیزى، شب‌هاى فراموش‌نشدنی‌اى در این هشت سال گذشت؛ شب‌هایى که به تعبیر بعضى از رؤساى کشورها، در آن شب‌ها تا صبح، نه دوستان ما در سراسر دنیا خوابیدند و نه دشمنان ما. شما رزمندگان، آن‌هایى که شهید شدند، آن‌هایى که در منطقه‌ها حضور داشتند، آن‌هایى که فداکارى کردند، می‌دانند و بدانند که شماها شب‌هایى را گذراندید و ساعاتى را گذراندید که در سرتاسر دنیا دشمنان شما از وحشت و از دغدغه نخوابیدند و دوستان شما از شادى و هیجان! چیزهاى عجیبى گذشت در این هشت سال در این خطّ مرز و نوار مرز؛ کارهاى عجیبى انجام گرفت.

و دشمن به‌هرحال دشمن است. من نمیتوانم هم بگویم آن دشمن بیدار است یا نه، قصد جنگ دارد یا ندارد، خواهد جنگید یا نخواهد جنگید ‌این‌ها را من نمی‌دانم، از غیب خبر ندارم ولى می‌گویم دشمن، دشمن است. دشمن مادامی‌که از خودش انصاف نشان نداده، مادامی‌که پشیمانى از تجاوز و تعرّض از او مشهود نشده، بایستى از او برحذر بود. دشمن این‌جور است؛ مگر نشان بدهد که دشمن نیست.رژیم عراق با تهاجم به مرزهاى ما در یکى از سخت‌ترین شرایط تاریخى زندگى ما، نشان داد که دشمن با ملّت ایران و دشمن با نظام جمهورى اسلامى و دشمن با سلامت و صلح منطقه است؛ این را نشان داده، ثابت کرده؛ جاى تردید که نیست. چه کسى امروز در دنیا باور می‌کند و در طول این هشت سال کدام آدم عاقل و مطّلعى باور کرده که تهاجم صدّام‌حسین و لشکریانش به مرزهاى جمهورى اسلامى، عکس‌العمل یک چیزى یا یک حرکتى بوده؟ خب، از این حرف‌ها گفته‌اند و می‌گویند؛ امّا کدام آدم عاقل، کدام آدم مطّلع ممکن است که چنین چیزى را باور کند؟ از روى شیطنت بود، از روى شرارت بود، اگر به یک نظر نگاه کنید از روى حماقت بود، از روى تحریک‌پذیرى از دشمنان اسلام بود، از روى تهییج شدنِ حسّ جاه‌طلبى او به‌وسیله‌ی بعضى از مرتجعین موذى منطقه بود؛ این‌ها بود.

البتّه ضربه‌اى که این‌ها خوردند، ضربه‌اى فراموش‌نشدنى است براى خودشان و براى دیگران؛ لکن امیرالمؤمنین فرمود: اِنَّ اَخَا الحَربِ الاَرِق؛ مرد جنگ بیدار است. بیدار باشید. بیدار باشید و این بیدارى در عمل شما نشان داده خواهد شد. و این چیزى است که ملّت ایران از شما می‌خواهد و من به‌عنوان فرمانده شما از شما می‌خواهم. باید این بیدارى را در عملتان نشان بدهید. عذرى براى آماده نبودن پذیرفته نیست. من دستورات لازم را براى دنباله‌گیرى این آمادگى، هم به ستاد فرماندهى کلّ قوا، و هم به ستاد مشترک ارتش جمهورى اسلامى ایران داده‌ام؛ هر کدام از جهتى. ستاد کلّ سپاه پاسداران هم در جریان آنچه ما به ستاد فرماندهى کل دستور داده‌ایم، هست. و باید همه‌ی نیروهاى مسلّح و همه‌ی عناصر فعّال در نیروهاى مسلّح، سهم خودشان را در حفظ این آمادگى و افزایش قدرت ایفا کنند.

و امیدواریم که خداى متعال هم به شماها کمک کند و ‌ان‌شاءالله‌ این توفیق را هم به ما بدهد که بتوانیم یاد رزمندگان عزیز و شجاعت‌هاى بزرگ آنها را همیشه زنده بداریم؛ این یک وظیفه‌ی قطعى است که بر عهده‌ی ما است و اهدا و تقدیم این نشان به شما هم به همین معنا است؛ بزرگداشت شجاعت و فداکاری‌اى است که از شما در آن برهه صادر شده. این چیز کوچکى است؛ چیزى است که در اختیار ما است و آنچه مهم‌تر و بزرگ‌تر است، سپاس الهى و پاداش معنوى تمام‌نشدنى است.

والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته