بیانات رهبری - امام خامنه‌ای

بیانات مقام معظم رهبری

سفید پوشان عاشق

این دیدار‌در‌تاریخ ۱۳۶۸/۰۹/۱۵در‌حضور اقشار‌مختلف مردم و پرستاران و مددکاران به‌مناسبت میلاد حضرت زینب (علیها السّلام) برگزار شد.

بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱)

متقابلاً ولادت زینب کبرىٰ، بانوى بزرگ تاریخ اسلام را به همه‌ی شما برادران و خواهران تبریک و تهنیت عرض می کنم و به همه‌ی شما برادران و خواهران عزیز که از نقاط مختلف و دستگاه‌هاى خدمت گزار مختلف به اینجا تشریف آوردید، خوشامد می گویم.جمع پرستاران و پزشکان و مددکاران و مجموعه‌ی خدمت گزاران به قشرهاى ناتوان و بیمار، شایسته‌ی آن هستند که مورد احترام و تجلیل و ستایش از طرف همه‌ی مردم ما و مسئولین ما قرار بگیرند.

ما دوران دشوارى را گذراندیم ‌یعنى دوران جنگ را و در دوران هاى سخت، ارزش افراد گوناگون و دستگاه‌هاى گوناگون مشخّص می شود. ما امروز بعد از گذراندن یک دوره‌ی سرشار از ابتلاء و سختى و امتحان، می توانیم درباره‌ی مردم خودمان به‌طور عموم و همچنین درباره‌ی برخى از قشرهایى که مسئولیّت برجسته و ویژه‌اى داشته‌اند، قضاوت کنیم؛ پرستاران ما از این قبیلند؛ چون آنها با بیمار مواجهند و آنچه از آنها سر می زند، خدمت و محبّت است؛ و آنچه آن ها با آن مواجهند، سختى و رنج است. و این یکى از امتحان هاى بزرگ بنی‌آدم است که با سختى و رنج و درد مواجه بشود و از خود صبر و متانت و محبّت و خدمت نشان بدهد.

لذا به‌مناسبت روز ولادت زینب کبرىٰ (سلام ا‌لله‌ علیها) که در اوج قلّه‌ی شرف انسانى و ارزش یک فرد آدمى قرار گرفته است، جا دارد که ما روز پرستار را گرامى بداریم و پرستاران را ‌چه زن و چه مرد به‌خاطر شغل شان، به‌خاطر امتحان سختى که در این شغل با آن مواجهند و به‌خاطر خدماتى که در طول دوران جنگ و پیش از آن و بعد از آن داشته‌اند و در آینده خواهند داشت، مورد ستایش قرار بدهیم و به آنها تهنیت بگوییم.

همین‌طور پزشکان هم ‌که یکى از قشرهاى حسّاس جامعه هستند، می توانند خدمتگزاران بزرگى باشند، جان انسان ها و سلامت آنان دست آن ها است آن ها هم در دوران جنگ آزمایش هاى خوبى دادند؛ برخى از افراد پزشک، نمایش شخصیّت و کرامتى را در میدان جنگ نشان دادند که نمونه است، و بعضى دیگر هم خدمات فراوانى انجام دادند. اگر در هر قشرى از قشرها کسانى پیدا بشوند که از روش صحیح در آن شغل تخلّف کنند، آن ها نباید پایه‌ی قضاوت قرار بگیرند؛ قضاوت را باید برد روى انسان هاى سالم و درستکارى که به مقتضاى شغلشان عمل می کنند؛ پرستاران و مددکاران سازمان بهزیستى هم که با معلولین و سالخوردگان و عقب‌افتادگان و بیمارانِ دشوارى روبه‌رو هستند، آنها هم همین‌طور؛ آنها هم در حال مجاهدتند؛ در حال امتحان و ابتلائند. همه بدانند که این زحمت ها براى آنها تمرین تکامل انسانى است و آن لحظه‌ها و ساعت هاى دشوار از دست آنها نرفته است. هر لحظه‌اى که بر یک انسانى بگذرد که در آن براى خاطر هدف هاى بلند انسانى و الهى تلاشى را انجام بدهد، آن لحظه براى زندگى او لحظه‌ی مبارکى است، برکت‌خیز است، به او توان می دهد، رشد می دهد و او را به خداى بزرگ نزدیک می کند؛ و ارزش انسان ها یعنى این؛ فرهنگ پیشرفته‌ی جامعه یعنى این. و من امروز درباره‌ی کلّىِ این مسئله با شما برادران و خواهران صحبت کوتاهى خواهم داشت.

در همین جا باید یاد شهداى گران‌قدر و عزیز سرتاسر کشور و شهرها و بخش هایى را که شما برادران و خواهران از آن بخش ها و شهرها تشریف آورده‌اید، گرامى بداریم. این تلاش هاى شما، این خدمات باارزش شما، این حضور بی‌قیدوشرط شما در صحنه‌هاى نبرد و پشت جبهه و در خدمت انقلاب و در صحنه‌هاى انقلاب بود که توانست انقلاب شکوهمند اسلامى را ریشه‌دار و مستحکم کند. و امروز تلألؤ انقلاب اسلامى علی‌رغم همه‌ی ظلمات تبلیغاتى و فضاى غبارآلوده‌اى که اطراف این انقلاب به وجود آورده‌اند، در دنیا چشم ها را خیره کرده است.

و امّا مطلبى که لازم می دانم عرض بکنم، این است که همه‌ی مردم کشورمان مخصوصاً آن قشرهایى که از آگاهى و معرفت و سواد و علم و فرهنگ برخوردارند بدانند که استقلال یک ملّت تأمین نمی شود مگر با استقلال فرهنگى.

یک ملّت اگر از لحاظ سیاسى تحت تأثیر قدرت هاى بزرگ نباشد و از لحاظ اقتصادى به خودکفایى کامل هم برسد، امّا فرهنگ و اخلاق و عقاید و باورهاى دشمنان و بیگانگان در میان این ملّت رواج داشته باشد و رشد بکند، این ملّت نمی تواند ادّعا بکند که مستقل است.
در دنیا سررشته‌ی فرهنگ دست یک عدّه‌اى است؛ آن ها هستند که لباس را، کیفیّت زندگى را، پوشش را، وضع نشست و برخاست را، اخلاق را، معرفت را براى انسان هاى بی‌گناه و بی‌خبر در سرتاسر عالم رقم می زنند و براى آن ها سرمشق معیّن می کنند. اگر یک ملّتى بتواند خود را از سرایت موج مسموم فرهنگى که بیگانگان ساخته‌اند و پرداخته‌اند و گسترش داده‌اند، حفظ کند، این ملّت و این مجموعه یک مجموعه‌ی مستقل است؛ امّا اگر نتواند، اگر تحت تأثیر غلبه‌ی فرهنگ بیگانه که ساخته‌ی دست بیگانگان و دشمنان است قرار بگیرد، این ملّت یک ملّت وابسته است، یک ملّت اسیر است، ملّتى است که هرچه از لحاظ اقتصادى و سیاسى هم خود را مستقل بکند، باز تحت تأثیر آن کسانى است که سررشته‌ی فرهنگ را در دست و در اختیار دارند.

امروز صدها ایستگاه رادیو فعّالیّت می کنند و صدها روزنامه و مجلّه در سرتاسر عالم روزانه و هفتگى منتشر می شوند براى اینکه فرهنگ استکبار جهانى را و فرهنگ مطلوب قدرتمندان بزرگ عالم را در سطح ملّت ها گسترش بدهند؛ و اگر کسى با این فرهنگ مخالفت کرد، دشمنى آن ها با او بمراتب بیشتر است از آن کسى که سیاست آن ها را نقض کند و در مقابل تصمیم‌هاى سیاسى آن ها بِایستد؛ چون می دانند که تأثیر فرهنگ تأثیر عمیق‌تر و تأثیر تعیین‌کننده‌ترى است.

ممکن است شما سؤال کنید که خب مگر فرهنگ غرب ‌فرهنگ اروپا و آمریکا چیست که ما باید از آن فرار کنیم و باید راه ذهن خودمان را به روى آن ببندیم؟ این سؤال به‌جایى است و مردم ما بعد از پیروزى انقلاب تا حدود زیادى پاسخ این سؤال را فهمیده‌اند؛ لکن من در این مورد یک جمله‌ی کوتاه عرض می کنم.

فرهنگ غرب آن فرهنگى است که براى فاسد کردن انسان برنامه‌ریزى می کند؛ فرهنگى است که ارزش هاى انسانى، درخشندگی‌هاى انسانى، فضیلت‌هاى انسانى در آن فرهنگ مورد دشمنى و بغض است؛ فرهنگى است که در اختیار خداوندان زور و زر، امپراتوران قدرت، و ابزارى در اختیار آن ها است. با این فرهنگ درصددند نسل بنی‌آدم را از همه‌ی فضایل انسانى تهیدست کنند و انسان ها را تبدیل کنند به موجودات فاسد، انسان ها را تبدیل کنند به موجودات مطیع و تسلیم، انسان ها را از یاد خدا و معنویّت غافل کنند؛ منافع آن ها جز به این طریق تأمین نمی شود، لذا تلاش می کنند این فرهنگ را گسترش بدهند. این فرهنگ برهنگى و اختلاط و امتزاج بی‌قیدوشرط زن و مرد با هم که یکى از پایه‌هاى اصلى فرهنگ غربى است از روز اوّل، بنیان‌گذارى شد براى اینکه انسان ها را به فساد بکشانند. آن ها می خواهند زن را و مرد را ‌هر کدام را به شکلى و به نوعى فاسد کنند و از دایره‌ی فضایل انسانى خارج کنند.
آن ها که دلشان براى انسانیّت نسوخته.

سرمایه‌دارانى که بزرگ‌ترین کارخانه‌ها و بزرگ‌ترین معادن و منابع عالم و عظیم‌ترین ثروت ها دست آن ها است، بزرگ‌ترین ایستگاه‌هاى تلویزیونى و رادیویى هم مال آن ها است. تشکیلات صهیونیستى و صهیونیست‌هاى عالم، از ۱٠٠ سال، ۱۵٠ سال پیش برنامه‌ریزى کرده‌اند براى فاسد کردن نسل بشر؛ شروع کرده‌اند به اشاعه‌ی فساد و فحشا در میان انسان ها؛ زن ها را از عفّت بشرى خارج کردند؛ حتّى زن هاى اروپا و آمریکا هم به این شدّت که در این پنجاه سال، شصت سال اخیر مبتلا شده‌اند دچار فحشا و فساد و دورى از فضایل انسانى نبوده‌اند، زن هاى کشورهاى اسلامى و دیگر کشورهاى دوردست که جاى خود دارند. مردها را هم به فساد کشاندند؛ به راحت‌طلبى و تنبلى کشاندند؛ به عشرت‌جویى و مصرف‌گرایى کشاندند؛ به قبول وضع زندگى حیوانى کشاندند؛ براى اینکه از طرف مردها و زن هایى که در کشورهاى مختلف عالم زیر فشار استبداد و استعمار این قدرت ها قرار می گیرند تهدید نشوند، نسل ها را فاسد کردند.

امروز اگر شما بروید در همین کشورهایى که در دنیا به‌عنوان کشورهاى استعمارزده شناخته می شوند مثل کشورهاى آفریقایى و آمریکاى لاتین خواهید دید وضع فساد اخلاقى مردم آن ها در نهایت درجه است؛ این ها خودشان این‌جور فاسد نشدند، بلکه برنامه‌ریزى استعمار و استکبار این ها را به فساد کشانده؛ براى اینکه از شرّ آن ها، از تعرّض آن ها، از مقابله به مثل آن ها، از بیدارى آن ها جلوگیرى کنند و این امپراتورىِ قدرت شیطانى و اهریمنى را ‌که در دست دستگاه‌هاى استعمار و استکبار جهانى است حفظ کنند.

با ملّت ما هم در طول ده‌ها سال ‌از اوایل سلطنت خاندان منفور پهلوى این روند را شدّت بخشیدند؛ البتّه از قبل از آن شروع کرده بودند؛ امّا در دوران این خانواده که دست‌نشانده و مزدور خود آنها بودند، هرچه توانستند در اشاعه‌ی فرهنگ غربى در جامعه‌ی ما تلاش کردند و متأسّفانه موفّق هم شدند. امروز اگر شما می‌بینید خانواده‌هاى بسیارى و زنان و مردانى در داخل کشور ما هنوز در تهِ دلشان دوست می دارند همان‌جور لباس بپوشند، همان‌جور راه بروند، همان‌جور برخورد کنند، همان‌جور زندگى کنند که معلّمین غربى خائن و رذل آن ها به آن ها آموخته بودند، تحت تأثیر نفوذ و رشد فرهنگ غربى در طول ده‌ها سال گذشته در این کشور است؛ با اینکه انقلاب آمد و یک تحوّل عظیمى در فرهنگ و در ذهنیّت مردم به وجود آورد. بسیارى از افرادى که هنوز دلشان در هواى کیفیّت زندگى کردن غربى است، مفاسد آن زندگى را نمی دانند. زندگى غربى یک زندگى لجن‌آلودى است؛ یک زندگى فاسدى است؛ زندگی‌اى است که در آن هیچ یک از بنیان هاى اصیل بشرى سالم نمی ماند؛ خانواده هم در آن سالم نمی ماند؛ شخصیّت انسانى هم در آن باقى نمی ماند؛ نه شخصیّت زن و نه شخصیّت مرد.

امروز نگاه کنید ببینید در آمریکا ‌و قبل از آن در انگلیس هم‌جنس‌بازى را قانونى کردند؛ رسماً، قانوناً، خجالت هم نکشیدند! کارى را انجام دادند که ما از نقل آن و حکایت آن خجالت می کشیم. خدا می داند من حیا می کنم آن کارى را که آن ها نشستند صریحاً و علناً انجام دادند و اعلان کردند بیان کنم. ولى مردم ما بدانند، آیا وقتى در یک کشورى ازدواج هم‌جنس‌ها با هم ‌ازدواج دو مرد یا ازدواج دو زن با هم قانونى می شود، بنیان خانواده در این جامعه باقى خواهد ماند؟ ببینید امروز مردم آمریکا و مردم اروپا -نه قدرتمندهایشان، نه تبلیغاتچی‌هایشان، [بلکه] همین توده‌ی مردم معمولی‌شان از چه رنج می برند: از سست بودن بنیان خانواده. زن ها و مردها در یک حد از متلاشى شدن خانواده‌ها رنج می برند و ناراحتند؛ و این روزبه‌روز دارد شدّت پیدا می کند؛ و این هم آخرین ضربه است، چون خانواده محلّ آسایش انسان است. و هیچ انسانى بدون داشتن یک خانواده‌ی آسوده و آرام و راحت، مزه‌ی زندگى و طعم واقعى حیات انسانى را نخواهد چشید.

و این ها دارند این بنیان اصیل را متلاشى می کنند و منهدم می کنند و از بین می برند. فرهنگ غربى این است. به دنبال این آزادی‌ها و بی‌بندوباری‌ها و همین چیزها است. به دنبال فرهنگ برهنگى و نبودن مرز میان زن و مرد در جامعه، همین حرف ها است.

آن ها ما را متّهم می کنند که ما به زنان ‌به رشد علمی‌شان، به رشد فرهنگی‌شان اهمّیّت نمی دهیم! و خودشان هم می دانند که این اتّهام دروغ است، ولى تکرار می کنند. این‌جور نیست؛ ما براى زنْ ارزش واقعىِ انسانى قائلیم؛ ما میان زن و مرد تفاوتى قائل نیستیم؛ معتقدیم زن و مرد هر دو انسانند و میدان تکامل جلوى آن ها باز است؛ هرچه تلاش کنند، هرچه زحمت بکشند، هرچه به سمت خدا پیش بروند، همان اندازه رشد و تکامل پیدا خواهند کرد. راه علم هم جلوى هر دو باز است؛ راه حضور سیاسى هم باز است.ما در انقلاب مشاهده کردیم، نقش خانم ها اگر از مردها بیشتر نبود، کمتر نبود. در جنگ هم همین‌جور؛ اگر زن ها حماسه‌ی جنگ را نمی سرودند، اگر زن ها در میان خانه‌ها جنگ را به‌عنوان یک ارزش تلقّى نمی کردند، مردها اراده و انگیزه‌ی رفتن به میدان جنگ را پیدا نمی کردند. ده‌ها عامل دست به دست هم می دهد تا خیل عظیم بسیجى را به سمت جبهه روانه می کند. یکى از مهم‌ترین این عامل ها روحیه‌ی مادرها و همسرها است، روحیه‌ی زن ها است. بنده با خانواده‌هاى عزیز و معظّم شهدا گاهى دیدار دارم؛ شاید بتوانم ادّعا کنم تاکنون اتّفاق نیفتاده که روحیه‌ی مادر را در این خانواده‌ها شکسته ببینم. البتّه خانواده‌ها یک جور نیستند، یک جور فکر نمی کنند؛ بعضى قوی‌ترند، بعضى ضعیفند؛ بعضى با آن روشنى، مطلب را درک نکردند، بعضى در اوج وضوح، حقیقت را دریافتند؛ امّا در هر خانواده‌اى که ما رفتیم یا لااقل در بیشتر خانواده‌ها روحیه‌ی زن را از روحیه‌ی مرد بهتر یافتم. این وضع زن در جامعه‌ی ما است؛ امّا آن ها نه‌فقط زن را، بلکه زن و مرد را دارند به سمت درّه‌ی فساد و لجنزار سقوط سوق می دهند.
مردم ما باید چشم و گوش خودشان را باز کنند. برگشت به سمت فرهنگ فاسد و منحطّ غربى در جامعه‌ی انقلابى و اسلامى ما محال و ممنوع است. ممکن نیست چنین چیزى پیش بیاید و ملّت ما و مسئولین ما و انقلاب ما اجازه بدهند که مجدّداً رفتار و زندگى مردم به سمت همان چیزى برود که فرهنگ فاسد غرب به ملّت ما تزریق کرده بود و آن را بِزور بر ملّت ما تحمیل کرده بود. کسانى که تاریخچه‌ی ورود بی‌حجابى و عریانى زنان در جامعه‌ی ما را ‌که به‌وسیله‌ی خاندان شوم پهلوى انجام گرفت خوانده‌اند و کسانى که سنّشان اقتضا می کند و آن روزها را دیده‌اند، می دانند چه‌جور در داخل جامعه‌ی ما و کشور ما بی‌حجابى را و بی‌حدومرزىِ زن و مرد با یکدیگر را وارد کردند و بر مردم ما تحمیل کردند. این چیزى نبود که مردم ما به‌آسانى آن را بپذیرند؛ این را بر مردم تحمیل کردند، منتها متأسّفانه به‌خاطر اینکه از آن روز تا روز پیروزى انقلاب اسلامى دو سه نسل در زیر سایه‌ی سنگین و شوم خاندان پهلوى گذشت، عدّه‌اى با این فرهنگ به دنیا آمدند، قبح آن را نفهمیدند، سلامت و صفائى را که در محیط اسلامىِ ناب هست به دست نیاوردند؛ دستگاه‌هاى تبلیغاتى ما هم نتوانستند عیوب فرهنگ غرب را به آن ها تفهیم کنند.

اینجا است که وظیفه‌ی صداوسیما در تفهیم درخشندگی‌هاى فرهنگ اسلامى در همه‌ی زمینه‌ها، بخصوص در زمینه‌ی روابط زن و مرد و شأن زن در اجتماع، آشکار می شود. صداوسیما خیلى مسئولیّت دارد. رادیو و تلویزیون یک دستگاه سرگرم‌کننده نیست؛ یک دستگاه آموزنده است. امروز تمام دنیا ‌آن کسانى که با فکر و تدبیر از این دستگاه استفاده می کنند دارند از رادیو و تلویزیون براى آموزش استفاده می کنند؛ همین صهیونیست‌هایى که با پول هاى گزاف و با میلیاردها دلار در سال، رادیو و تلویزیون راه می‌اندازند، دارند آموزش می دهند؛ منتها چه چیزى را آموزش می دهند؟ همان چیزى را که خودشان می خواهند: فساد را آموزش می دهند. در این کشورهایى که در رأس آن کشورها حکّام فاسد و استعمارى و وابسته‌اى قرار دارند مثل این کشورهاى مرتجع و امثال آن ها رادیو و تلویزیون دارد به مردم غفلت را، بی‌خیالى را، شهوت‌رانى را، عیّاشى را، میگسارى را آموزش می دهد. اگر این ها را به مردمشان آموزش ندهند و مردم با همان فرهنگ بومى و اسلامى و دینى ‌هر دینى رشد بکنند، قدرت ها و استعمارگران و حکّام مستبد به‌آسانى نمی توانند بر آن ها حکومت بکنند.

اگر شما هر کدام از این رادیوهاى بیگانه را ‌که براى مردم خودشان برنامه پخش می کنند باز کنید، خواهید دید سرشار از فساد است؛ چیزى که به مردم می دهند غفلت و ناهوشیارى و بی‌توجّهى به امور زندگى و جامعه است؛ حالا در کنار آن ممکن است دو کلمه از فلان دانش یا از فلان مقوله‌ی علمى هم به مردم یاد بدهند، امّا اصل قضیّه آنجا است. آن رادیوها و تلویزیون‌هایى هم که از بیرون اداره می شوند که هدفشان کشورهاى اسلامى، بخصوص کشور ما است آن ها هم در حال یاد دادن هستند.

این رسانه یک وسیله‌اى است براى یاد دادن، براى تحلیل کردن، براى سوق دادن دل ها و ذهن ها و مغزها و روح ها به آن سمتى که اداره‌کنندگان آن رسانه‌ها می خواهند؛ در کشور ما هم نمی تواند غیر از این باشد. در جمهورى اسلامى صدا‌ و سیما باید وسیله‌اى براى سوق دادن مردم به فرهنگ اسلامى و وسیله‌اى براى معرفت و آشنایى مردم با درخشندگی‌هاى اسلامى و انسانى باشد؛ حق ندارد غیر از این باشد. چیزهایى را که ضدّ این و غیر از این است، باید پخش نکنند. و هنرمندان و نویسندگان و گویندگان و مجریان و کارگردانان و هنرپیشگان و همه‌وهمه باید دست به دست هم بدهند تا این مفاهیم اسلامىِ ارزشمند و درخشنده را به‌صورت برنامه‌هاى هنرى بسازند تا مردم از آن ها تعلیم بگیرند.

وقتى ما می گوییم صداوسیما بایستى تعلیم بدهد، ذهن فقط به سخنرانى نرود؛ تعلیم که فقط سخنرانى نیست؛ تعلیم فقط میزگرد نیست؛ تعلیم فقط درس گفتن در صداوسیما نیست؛ برنامه‌هاى هنرى را، فیلم‌ها را، نمایش ها را و انواع و اقسام روش هاى هنرى را باید به کار بگیرند؛ براى تفهیم مفاهیم اسلامى و روشن کردن ارزش هاى اسلامى در جامعه. غیر از این باشد، صداوسیماى جمهورى اسلامى، صداوسیماى اسلامى نیست. شما خواهران و برادرانى که بحمدا‌لله‌ از معرفت و دانش برخوردارید، درس خوانده‌اید، دوره‌هاى علمى را دیده‌اید، کار کرده‌اید، با کتاب ها آشنا هستید، احیاناً با معارف بیگانگان آشنا هستید، مسئولیّت سنگین‌ترى دارید.

نظام اسلامى نظامى است که تمام احکام و موازین اسلامى را به‌صورت کامل به اجرا در می‌آورد؛ که مایه‌ی سعادت انسان و مایه‌ی سربلندى ملّت و کشور و مایه‌ی آبادى روى زمین و آبادى کشور و منطقه‌ی زیست ما است، و نیز مایه‌ی شادى محیط زندگى و مایه‌ی استحکام خانواده و مایه‌ی اصلاح روابط اجتماعى میان مردم، و خلاصه مایه‌ی خوشبختى زندگى مادّى و معنوى انسان ها است. شما موظّف هستید که با تمام این برنامه‌ها آشنا بشوید، بدانید؛ و هر کسى در هر حدّى که براى او میسور است، در پیاده کردن این برنامه‌ها باید مؤثّر باشد. در درجه‌ی اوّل، مسئولیّت به عهده‌ی افراد عالم و آگاه و دانا در جامعه است، در صفوف مقدّم، علماى دین؛ و سپس همه‌ی کسانى که آگاهى و معرفتى دارند و می توانند مردم را آگاه کنند و روشن کنند. رفتار شما بیش از گفتار شما بایستى مردم را در این خطّ صحیح پیش ببرد؛ و این همان راهى است که امام بزرگوارمان در بیانات متعدّد و از اوّل پیروزى انقلاب تا آخرین روزهاى زندگى پُربرکتش به ما می فرمود، به همه‌ی ملّت بیان می کرد و به‌عنوان شعار جمهورى اسلامى قرار داده بود؛ حاکمیّت اسلام و پیاده شدن اسلام.

امیدواریم که خداوند متعال توفیق و فضل خودش را شامل حال همه‌ی شما برادران و خواهران کند، و به همه‌ی ما این توان را ببخشد که در راه تحقّق احکام اسلامى ‌ان‌شاءالله‌ تلاش کنیم، و بزودى ملّت ما و جامعه‌ی ما پیاده شدن کامل اسلام را در جامعه‌ی خود مشاهده کنند.
والسّلام‌علیکم‌ و رحمةا‌لله‌ و برکاته