شهید احمد کشوری

صدای شهید

عکس‌های بیشتر

مزار شهید روی نقشه

فیلم‌های مرتبط

کتاب‌های مرتبط

عملیات‌ها

مشخصات
نام و نام خانوادگی احمد کشوری
نام پدر غلامحسین
تاریخ تولد 1332-04-31
محل تولد اطلاعاتی موجودی نیست
شهادت
تاریخ شهادت 1359-09-15
منطقه شهادت ایلام- میمک
عملیات اطلاعاتی موجودی نیست
مزار بهشت زهرای تهران
عکسی موجود نیست
مزار شهید احمد کشوری
گل لاله شادی روح شهید احمد کشوری صلوات
4

«هر روز از این آسمان، ستاره ای به سمت پائین می کشند ولی با این وجود، آسمان پر از ستاره است. این بار نیز دریایی خروشان از داوطلبین در پی امر امام، به طرف جبهه های حق علیه باطل روان شد و من قطره ای از این دریایم و نسبت به این مسأله آگاهید که این اقیانوس بی پایان است و هر بار زیادتر می شود. »

احمد کشوری در تیرماه ۱۳۳۲ در فیروزکوه به دنیا آمد. خانواده کشوری اصالتی بروجردی داشتند. اما به‌خاطر شغل پدر که ژاندارم بود، به شهرهای مختلف منتقل می‌شدند. احمد، مقاطع ابتدایی تا دبیرستان را با معدل عالی در مازندران سپری کرد. وی ضمن تحصیل علاقه زیادی به کارهای ورزشی و هنری نشان می داد و یک بار در رشته طراحی در ایران مقام اول را کسب کرد و در ورزش کشتی هم حرفی برای گفتن داشت. از شجاعت پدرش همین بس که رئیس ژاندارمری در یکی از شهرهای شمال بوده و با سردمداران زر و زور مبارزه می‌کرد و در آخر مجبور به استعفا شد و سپس به کشاورزی پرداخت و از قدرت روحی مادرش چه چیز بالاتر از این که در هنگام دفن پسرش در حالی که عکس او را می‌بوسید و پرچم جمهوری اسلامی را که به دست خودش دوخته بود، بر سر مزار او می‌آویخت و فریاد می‌زد: «احسنت، پسرم، ‌احسنت پسرم.»

شهید احمد کشوری

عکس تکنفره از شهید احمد کشوری

پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۵۳ در آموزشگاه خلبانی هوانیروز ثبت‏ نام کرد. به علت هوش و استعدادی که داشت دوره‌های تعلیماتی خلبانی هلیکوپترهای «کبری» و «جت رنجر» را با موفقیت به پایان رساند.شب‌هایی که او با صوت زیبایی که قرآن می‌خواند. وقتی وارد عبادت می‌شد حالی دیگر می‌گرفت. سپس به مدت شش ماه دوره پیاده نظام را در شیراز طی کرد و به اصفهان بازگشت. کشوری در سال 1355 با دختر عموی خود حاجیه خانم سیلاخوری ازدواج کرد که حاصل آن وصلت مبارک، یک دختر و پسر است. در سال ۱۳۵۵ به کرمانشاه منتقل شد. در پایگاه کرمانشاه با همکاری سرهنگ خلبان علی سعدی به فعالیت‌های سیاسی و مذهبی پرداخت. احمد کشوری در ارتش با همه محدودیت‌ها، بسیاری از کتاب‌های ممنوعه را در کمد لباسش جاسازی کرده بود و در فراغت، آنها را مطالعه می‌کرد و به دیگران نیز می‌داد تا مطالعه کنند. چندین بار به علت اعمالی که علیه رژیم انجام می‌داد مورد بازجویی قرار گرفت.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، وقتی حوادث کردستان شروع شد، بابت ناامنی‌های ایجاد شده توسط ضدانقلاب ناراحت بود. شهید فلاحی می‌گفت که من شبی برای انجام مأموریت سختی در کردستان داوطلب خواستم و هنوز سخنانم تمام نشده بود که از جوانی از صف بیرون آمد. دیدم کشوری است. او از همان آغاز چنان از خود کیاست، لیاقت و شجاعت نشان داد که وصف ناکردنی است. یک بار به شدت زخمی شد اما هلیکوپترش را به مقصد رساند.

در زمان جنگ تحمیلی هم دست از ارشاد برنمی‌داشت و ثمره تلاش‌های شبانه‌روزی او را می‌توان در پرورش عقیدتی شیرمردانی چون شهید سهیلیان و شهید شیرودی دانست و چه متواضعانه شهید شیرودی گفت: «احمد استاد من بود.»

زمانی که صدام به ایران یورش آورد، احمد در انتظار آخرین عمل جراحی برای بیرون آوردن ترکش از سینه‌اش بود اما همین که موضوع تجاوز صدام را شنید فردای آن روز عازم سفر شد. به او گفته بودند بمان و پس از اتمام جراحی برو. اما جواب داده بود ‌که وقتی که اسلام در خطر باشد، من این سینه را نمی‌خواهم.

در جبهه، بیابان‌های غرب کشور را به گورستانی از تانک‌ها و نفرات دشمن بعثی تبدیل کرده بود. بدون وقفه و با تمام قدرت می‌کوشید و پروازهای سخت و خطرناک را از همه زودتر و از همه بیشتر انجام می‌داد. حماسه‌هایی که در شکار تانک‌ها آفریده بود، فراموش نشدنی هستند.

تصویر شهید خلبان احمد کشوری در بالگرد

تصویر شهید خلبان احمد کشوری در بالگرد

ایرج میرزایی، از همرزمان شهید کشوری نقل می‌کند: چند روز قبل از شهادت در نماز جماعت مکبر بودم. ناگهان شهید کشوری بعد از نماز مرا در آغوش گرفت و به شدت گریه کرد به او گفتم: چرا گریه می‌کنی؟ گفت: امام خمینی (قدس سره) به ما اعلام کردند هیچ خلبانی حق ندارد به سمت زن و بچه عراقی‌ها تیراندازی کند.ولی هلی کوپتر‌های عراقی در سد کنجان چم در دشت صالح آباد، خودرو‌هایی که در آن زن و کودکان ایرانی حضور داشتند را مورد اصابت خود قرار دادند. شهید کشوری آن روز این صحنه‌ها را دیده بود و گریه می‌کرد، می‌گفت: وقتی خلوص بچه‌ها و شهامت فرزندان این سرزمین را می‌بینم و از طرفی نمی‌توانم کاری انجام دهم، گریه‌ام می‌گیرد.

در 3 خرداد 1359 پس از آنکه در یک عملیات ضربتى چادر مهمات و دو تانک دشمن را در منطقه سقز منهدم کرد، هلى ‏کوپتر وى مورد اصابت قرار گرفت و بازویش زخمى شد و چند ترکش به گردن و سینه وى اصابت کرد. با وجود آنکه حالش بسیار وخیم بود با تلاش و شهامت بسیار مانع از سقوط چرخبال شد و آن را در پایگاه سقز به زمین نشاند. از آنجا بلافاصله براى مداوا به‏ کرمانشاه و تهران منتقل شد. پس از چند عمل جراحى بهبودى نسبى یافت، اما ترکش داخل سینه وى خارج نشده بود که جنگ تحمیلى عراق علیه ایران آغاز شد.

مزار شهید احمد کشوری

تصویری از مزار شهید کشوری در گلزار بهشت زهرای تهران

خلبان احمد کشورى سرانجام در روز شنبه 15 آذر 1359 شمسى پس از سه روز عملیات در منطقه ایلام با دو فروند میگ عراقى درگیر شد. هلیکوپترش بر اثر اصابت راکت های دو هواپیمای «میگ» دشمن به شدت در آتش می سوخت آن را تا مواضع خودی رساند و آنگاه در خاک وطن سقوط کرد و به شهادت رسید.

 

حمیدرضا آبی همرزم شهید کشوری درباره عشق او به امام خمینی میگوید: کشوری کار و فعالیت را عبادت می دانست. تمام فکرش انجام وظیفه بود. درباره ی میزان علاقه به فرزندانش می گفت: «آنها را به اندازه ای دوست می دارم که جای خدا را نگیرند.» کشوری همواره برای وحدت و انسجام دو قشر ارتشی و پاسدار، می کوشید، چنان که مسؤولان، هماهنگی و حفظ غرب کشور را مرهون تلاش او می دانستند. او می گفت: «تا آخرین قطره ی خون برای اسلام عزیز و اطاعت از ولایت فقیه خواهم جنگید و از این مزدوران کثیف که سرهای مبارک عزیزانم (پاسداران) را نامردانه بریدند، انتقام خواهم گرفت.» به امام (قدس سره) عشق می ورزید. وقتی در بین راه خبر کسالت قلبی ایشان را شنید، از شدت ناراحتی خودرو را در کنار جاده نگه داشت و در حالی که می گریست، گفت«خدایا از عمر ما بکاه و به عمر رهبر بیفزا.»

وقتی به تهران رسید، عازم بیمارستان شد و آمادگی خود را برای اهدای قلب به رهبرش اعلام کرد. بر این عقیده بود تا در دنیا هست و فرصتی دارد، باید توشه ای برای آخرت بیاندوزد. شهادت در راه خدا برای او از عسل شیرین تر بود.