قبل از انقلاب
وی در سال 1354 به خدمت سربازی رفت و در سال های قبل از انقلاب مانند بقیه جوانان پر شور و دغدغه مند انقلابی، وارد عرصه فعالیت سیاسی شد
در آن زمان در تظاهرات شرکت میکرد و با دوستانش به پخش اعلامیه مشغول بود .
او هیچ کمکی را از هم نوعانش دریغ نمیکرد ، زمانی که مبارزین در خطر قرار میگرفتند، آن ها را در منزل پناه میداد .
اواخر سال 1357 با تعدادی از همرزمان ، بقایای عناصر رژیم طاغوتی را از دانشکده پلیس پاکسازی کرد .
ازدواج و فرزندان
سیزده آبان سال 57، در تظاهرات دانشگاه تهران
شهید مدق با دختری آشنا شد که از قضا همسایه یک دیگر هم بودند
اولین دیدارشان منجر به آشنایی بیشتر شد و سرانجام در سال 1358
وصال یافتند و در مسیر پر فراز و نشیب زندگی همراه و هم دل شدند .
زمان جنگ
بعد از طی کردن دوره های آموزشی، شهید مدق در آغاز جنگ به لشکر 27
محمد رسول الله پیوست و مسئولیت تدارکات گروهان، تدارکات گردان و تامین لشکر را به عهده داشت .
همچنین به صورت فعال در عملیات فتح المبین، عملیات بیت المقدس، عملیات کربلایپنج، عملیات والفجر هشت و.. حضور داشت .
سال 1361 اتفاق نا گواری رخ داد …
اوایل اردیبهشت در منطقه مهران ( جنوب غرب کشور )، در عملیات کربلای5، دچار مصدومیت شیمیایی گشت ولی همچنان پا پس نکشید و پس از اتمام جنگ در پادگان دوکوهه و مقر های لشکر 27 رسول الله ادامه خدمت داد .
طی کردن بیماری
روز به روز علائم مصدومیت شیمیایی او ، بدتر میشد
او چندین دفعه مورد عمل جراحی ریه قرار گرفت
با تمام درد و رنجی که میکشید هربار بیشتر عاشق خدا میشد ….
همیشه این جمله را تکرار میکرد :
آنقدر عاشق پروردگار هستم که نمیخواهم به این راحتی شهید شوم .
سر انجام آذر ماه سال 79، منوچهر مدق در آغوش همسر و فرزندش به آرزویش رسید
او با خدای خویش معامله کرد و هیچ گاه دست از شکرگذاری نکشید .
حال مدت هاست که دیگر نفس هایش بوی گوشت سوخته را نمیدهد
مدت هاست که روحش آرامش یافته و آسمانی گشته ….