شهید ولی الله فلاحی
صدای شهید
عکسهای بیشتر
مزار شهید روی نقشه
فیلمهای مرتبط
کتابهای مرتبط
عملیاتها
نام و نام خانوادگی | ولی الله فلاحی |
---|---|
نام پدر | حفظ الله |
تاریخ تولد | 1310-02-10 |
محل تولد | اطلاعاتی موجودی نیست |
تاریخ شهادت | 1360-07-07 |
---|---|
منطقه شهادت | کهریزک |
عملیات | اطلاعاتی موجودی نیست |
مزار | بهشت زهرای تهران |
“ما نظامیان باید با خون خود جای پای دشمن را در خاک ایران بشوییم.”
ولیالله فلاحی دهم اردیبهشت ۱۳۱۰ در شهرستان طالقان به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در جاده های صعب العبور طالقان پشت سر گذاشت. سه سال اول دبیرستان را در دبیرستان علامه تهران سپری کرد و سپس وارد دبیرستان نظام شد تا اینکه در سال 1330 در دانشکده افسری تحصیلات خود را ادامه داد و پس از اخذ لیسانس در ۱۳۳۳ خورشیدی با درجه ستوان دومی فارغالتحصیل شد.
شهید فلاحی در لشکر ۹۲ زرهی اهواز شروع به خدمت کرد. در سال 1337 به تهران منتقل شد و در دانشگاه نظامی به عنوان فرماندهی گروهان و گردان انجام وظیفه کرد.
وی دوره پرسنل نظامی و سپس دوره عالی آجودانی را در آمریکا پشت سرگذاشت و در ۱۳۴۸خورشیدی برای گذراندن دوره فرماندهی و ستاد به دانشکده فرماندهی و ستاد (دافوس) اعزام شد که از شاگردان ممتاز این دانشکده بود و بعد از پایان دوره برای آموزش در همین دانشکده دعوت شد.
شهید فلاحی به دلیل مخالفت با رژیم پهلوی از سال ۱۳۳۰ تا ۱۳۵۲ چهار بار به زندان افتاد. اما بهخاطر هوش و تواناییهایش همواره مورد احترام فرماندهان ارشد خود بود. شهید در خصوص فعالیت های سیاسی اش نوشته است: «مبارزات سیاسی خود را از سال ۱۳۳۸ علیه رژیم وقت آغاز کردهام و از آن روز تاکنون سه بار به زندان افتادهام و سه نفر از عزیزترین کسان خود را در راه انقلاب قربانی دادهام، ما معتقدیم انقلاب اسلامی ایران، بهشتی نو برای اسلام است، یک نظام خدایی که پایگاهی خدایی دارد.»
شهید فلاحی از سال ۱۳۵۱ تا اواسط ۱۳۵۳ به همراه گروهی از افسران ایرانی به عنوان ناظر صلح سازمان ملل در آتشبس ویتنام انتخاب شد. ایشان در مهرماه ۱۳۵۷ بعد از اخذ درجه سرتیپی به شیراز منتقل شد و به عنوان معاون فرماندهی مرکز پیاده شیراز به کار خود ادامه داد.
سرتیپ فلاحی با پیروزی انقلاب اسلامی ایران به عنوان فرمانده نیروی زمینی ارتش انتخاب شد. اولین فعالیت جدی ایشان بعد از انقلاب، غائله کردستان بود. وی به همراه چند گردان راهی کردستان شد تا شورش احزاب کرد را ناکام بگذارد. فلاحی با درجه سرتیپی در خردادماه 1359 بعنوان رئیس ستاد مشترک ارتش (فرمانده کل ارتش) بعد از سرلشکر شادمهر منصوب شد. ابوالحسن بنی صدر رییس جمهوری وقت نیز از مقام فرماندهی کل قوا عزل و اختیارت او در نامهای از امام (قدس سره) به تیمسار فلاحی واگذار میشود.
شهید فلاحی در جریان کودتای نوژه، ضمن مقابله با عوامل اصلی، در نامهای به امام خمینی برای فریب خوردگان درخواست عفو نمود که با قبول امام مواجه شد.
با شروع جنگ تحمیلی سرلشکر فلاحی به عنوان نخستین تدبیر «لشگر ۱۶زرهی قزوین» را به منطقه اعزام کرد و خود نیز همواره در جنوب و غرب کشور حضور داشت و از نزدیک ناظر طرحهای مختلف عملیاتی و لجستیکی بود. وی هفته ای ۴۸ ساعت در ستاد مشترک حضور می یافت، جلسهای تشکیل می داد و پس از اعلام دستورهایی جهت تسریع در امور و ایجاد هماهنگی با ارگان های ستادی و دیگر نیروها پس از ارایه گزارشی مستقیم به امام خمینی(ره)، بار دیگر به مناطق عملیاتی عزیمت می کرد و به هماهنگی نیروهای مختلف ارتش و هدایت و کنترل او در اعزام به مناطق مختلف عملیاتی، به منظور متوقف کردن ارتش عراق میپرداخت.
از شهید فلاحی نقل شده است که : «من وجب به وجب خاک خوزستان را به علت محل خدمت اولیهام میشناسم. با توجه به پیشروی سریع عراق آرزو داشتم که ارتش عراق زمینگیر شود که چنین شد. اکنون تنها یک آرزوی دیگر دارم. تنها آرزویم این است که ارتش متجاوز عراق را از اطراف آبادان تا مارد عقب بنشانم.» با طراحی و اجرای پیروزمندانه عملیات ثامنالائمه و رفع حصر آبادان در مهر ۱۳۶۰ آرزوی تیمسار فلاحی برآورده شد و وضعیت راهبردی جنگ دگرگون و زمینه برای پیروزیهای بزرگ آینده فراهم شد.
آخرین حضور تیمسار فلاحی در منطقه جنگی، همزمان با عملیات ثامن الائمه؛ (شکست حصر آبادان) بود که پس از پایان این عملیات شهید فلاحی به همراه شهید فکوری، کلاهدوز، نامجو، جهان آرا و تعدادی از رزمندگان و مجروحان عملیات با هواپیمایC130 به طرف تهران به پرواز درآمدند اما ، ناگهان هر ۴ موتور هواپیما از کار افتاد و هواپیمای آنها سقوط کرد.و دلاورمردان عرصه پیکار اینگونه به در کنار هم به دیدار معبود شتافتند و در خیل شهدای اسلام قرا گرفتند.
چنانکه خود او در وصیتنامهاش آورده بود کارنامه او برای همیشه در معرض قضاوت نسلهای متوالی «ملت و به ویژه ارتش ایران» قرار خواهد داشت.
در خرداد 1360 شهید فلاحی طی نامهای فوق محرمانه به امام خمینی(قدس سره) ضمن تحلیل اوضاع و شرایط کشور با مقایسه توان رزمی ارتشهای طرفین با واقع بینی، سه راهکار پیش روی کشور را طرح و یک به یک معایب و محاسن هر یک را برمیشمرد. این نامه دو ماه قبل از شهادتش نوشته شده و از مضامین نامه میتوان به شرایط حاکم برکشور نیز پی برد. شهید فلاحی در بخشی از نامه خود خطاب به امام(قدس سره) به تشریح مواضع ارتش میپردازد و آشکارا میگوید: «نیروهای مسلح کشور معتقد به ادامه جنگ با ارتش بعثی عراق بوده و در این راه حسینوار میجنگند و پیروزی را از آن خداوند و به امر خداوند میدانند.»
شهیندخت مجیدیان، همسر شهید فلاحی در یکی از مصاحبههایش، درباره شخصیت مذهبی او چنین گفته است: «از روزی که ایشان متولد شدند، خداوند در نهاد ایشان نیروی الهی گذاشت که به مذهب، دین، وطنش، عقاید و افکارش، به شغلش و به همهچیز بینهایت احترام میگذاشتند. ایشان از هفتسالگی روزه و نماز را شروع کردند و تا زمانی که به خدا ملحق شدند، هیچ روزی نماز و روزههایشان قضا نشد. تیمسار فلاحی در یک خانواده مذهبی به دنیا آمده بود و اعتقادات ایشان به همان نسبت همیشه باقی ماند، تا جایی که حتی در زمان مأموریت در کشورهای اروپایی و آمریکا، ماههای رمضان و محرم، تمام مسائل دینیشان را رعایت میکردند. ایشان حتی زمانی که در دوران شاه برای مأموریت پاسداری از صلح به ویتنام رفته بودند، همه نماز و روزههایشان را خوانده و گرفته بودند.»
«یک شب از جبهه به تهران و منزل آمدند. موقعی که به نماز رفتند و بلند شدند، دیدم که صورتشان خیس است. گفتم چیزی شده؟ گفت: خیر. چیزی نیست. و زمانی که اصرار من را دیدند، گفتند: در جبهه زمانی که آمبولانس از جلوی من رد شد، به وضوح دیدم که از پشت آمبولانس خون روی زمین میچکید و آن خون فرزندان من بود. شما جای من بودید، ناراحت نمیشدید؟».
وصیتِ من
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خدا، به نام ایران، به نام اسلام، به یاد شهید، بنام انقلاب، به نام مبارز و به نام رهبر انقلاب حضرت آیت الله امام روح الله خمینی
وصیت من، فرمان خدا، کتاب خدا و قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران
زندگینامه و کارنامه من، قضاوت ملت ایران به ویژه ارتش ایران
همسر و فرزندان و پدر و مادر و برادران و خواهرانم و برادرزادگان و خواهرزادگان و همسران آنها و عمو و عموزادگان بزرگ را به خداوند و به ملت ایران می سپارم.
از همه می خواهم مرا ببخشند و من نیز همه را میبخشم و هیچ آرزوی دوری در این جهان هستی به جز کمال انقلاب و کمال جهاد اکبر ندارم.
سرتیپ فلاحی
30 تیر 1358