تصویر شهید مصطفی چمران

شهید مصطفی چمران

صدای شهید

عکس‌های بیشتر

مزار شهید روی نقشه

فیلم‌های مرتبط

کتاب‌های مرتبط

عملیات‌ها

مشخصات
نام و نام خانوادگی مصطفی چمران ساوه ای
نام پدر حسن
تاریخ تولد 1311-07-10
محل تولد اطلاعاتی موجودی نیست
شهادت
تاریخ شهادت 1360-03-31
منطقه شهادت دهلاویه
عملیات اطلاعاتی موجودی نیست
مزار گلزار شهدای تهران
مزار شهید مصطفی چمران
گل لاله شادی روح شهید مصطفی چمران صلوات
شما اولین صلوات را بفرستید

تمامی عمرم را مشغول بودم تا حق مظلومان را از ظالمان بگیرم…

در تاریخ  دهم مهرماه سال 1311، مصطفی چمران ساوه‌ای در شهر تهران، محدوده پانزده خرداد چشم به جهان گشود. پدرش حسن، اهل روستای چمرانِ ساوه بود و مدت‌ها قبل به تهران مهاجرت کرده بود.

از سن 15 سالگی تفسیر قرآن را توسط مرحوم آیت الله طالقانی در مسجد هدایت، و درس فلسفه و منطق را نیز توسط استاد شهید مرتضی مطهری می‌‎آموخت و جزو اولین افراد انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران بود .

او که از مجلس چهاردهم تا ملی شدن صنعت نفت از جمله مبارزان سیاسی دولت مصدق بود، پس از کودتای 28 مرداد ماه و سقوط دولت دکتر مصدق، به نهضت مقاومت ملی ایران گروید .

مصطفی چمران با شجاعت به استقبال شهادت می‌رفت و هیچ‌گاه دست از خدمت نکشید همچنین او نقش پر رنگ و گسترده‌ای را در محاصرۀ کردستان ایفا نمود.

 

تصویر کودکی شهید چمران

 

 

او تحصیلات خودش را در مدرسه انتصاریه در حوالی پامنار آغاز نمود و تحصیلات دوران متوسطه را در دارالفنون و دبیرستان البرز گذراند؛ پس از گذراندن دوران ابتدایی و متوسطه، موفق به کسب رتبه 15 در رشته الکترومکانیک شد و در دانشکده فنی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در سال 1336 در این رشته فارغ التحصیل شد.

پس از یکسال تدریس در دانشکده فنی، مصطفی که در همه دوران تحصیل، شاگرد اول بود توانست در سال 1337 به عنوان شاگرد ممتاز با بورس تحصیلی به آمریکا اعزام شود و در دانشگاه تگزاس آمریکا مشغول به ادامه تحصیل شد. او در زمان اقامتش در آمریکا با کمک دوستان خود، انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا را برای اولین‌بار ایجاد کرد به همین دلیل بورس تحصیلی‌اش از سمت رژیم شاه قطع شد اما با توجه به توانایی‌هایی که داشت همچنان دست از تلاش نکشید و پس از ارائه تحقیقات علمی در جمع دانشمندان معروف جهان، با بهترین درجۀ علمی‌ در دانشگاه برکلی کالیفرنیا، معتبر ترین و بزرگترین دانشگاه جهان، موفق به اخذ دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسما شد.

او همزمان در دانشگاه تحصیل می‌کرد و در آزمایشگاه مهمی استخدام شد و پروژه مهمی در خصوص ماهواره‌های ناسا نیز داشت.

رسالۀ دکتری او که در حیطه گداخت هسته‌ای بود، سال 1388 به فارسی ترجمه، و در دانشگاه امیر کبیر چاپ شد.

جوانی شهید مصطفی چمران

 

 

بعد از قیام خونین 15 خرداد، مصطفی در سال 1342 شجاعانه با عده‌ای از دوستان هم عقیده‌اش برای یادگیری فنون جنگی آمریکا را ترک و راهی مصر شد و طی دوسال دشوارترین دوره‌های چریکی و جنگ‌های پارتیزانی را آموزش دید و در این حیطه هم افتخار بهترین شاگرد دوره را کسب کرد و مسئولیت آموزش چریکی مبارزان ایرانی را به عهده گرفت.

او دلیل ترک آمریکا را اینگونه بیان کرد که:«نمی‌خواهم نتیجه کارم برای کسانی تمام شود که ضد انسانیت برنامه‌ریزی می‌کنند و مایل نیستم علمی را که آموخته‌ام در خدمت دشمنان اسلام قرار دهم.»

از مهم‌ترین فعالیت‌های فراموش نشدنی دکتر چمران بعد از اینکه از مصر به جنوب لبنان آمد، می‌توان به تاسیس پایگاه چریکی مستقل در لبنان به همراه سید موسی صدر، رهبر شیعیان لبنان، اشاره کرد. در سال 1349 زمانی‌که سید موسی صدر رهبر شیعیان لبنان از او برای همکاری دعوت نمود،به سمت لبنان رهسپار شد و رفته رفته از دوستان و همکاران نزدیک او شد. یکی از نتایج همکاری ایشان با یکدیگر ایجاد سازمان ( اَمَل ) بود که باتوجه به دشمنی‌های فراوان از محدوده‌های مختلف، آن را بر اساس مبانی اسلامی تاسیس کردند.

او در یکی از دست‌نوشته‌های خود احساس خود را اینگونه بیان می‌کند:

«من در آمريکا زندگي خوشي داشتم. از همه نوع امکانات برخوردار بودم. ولي همه لذّات را کنار گذاشتم و به جنوب لبنان رفتم، تا در ميان محرومين و مستضعفين زندگي کنم؛ با فقر و محروميّت آنها بيشتر آشنا شوم؛ قلب خود را براي دردها و غم‌هاي اين دل‌شکستگان باز کنم؛… لذت خود را در آب ديده قرار دهم؛ تنها آسمان را، در سکوت و ظلمت شب، پناهگاه آه‌هاي سوزان خود سازم؛… مي‌خواستم که در اين دنيا با سرمايه‌داران و ستمگران محشور نباشم، در جوّ آنها نفس نکشم، از تمتعات حيات آنها محظوظ نشوم و علم و دانش خود را در قبال پول و لذات زندگي خوش به آنها نفروشم»

مصطفی در طول زندگی خود دوبار ازدواج نمود که همسر اولش زن مسلمان آمریکایی به نام تامسن هیمن بود که پس از ازدواج با مصطفی، نام خود را به پروانه تغییر داد و ثمرۀ این ازدواج یک دختر و سه پسر به نام‌های روشن، علی، رحیم و جمال بود.

پس از هجرت همسر اولش از لبنان به آمریکا، او با غاده جابر، زادۀ لبنان ازدواج کرد.

شهید مصطفی چمران پس از 23 سال دوری از این مرز و بوم، هنگام پیروزی باشکوه انقلاب اسلامی ایران، به آغوش وطن بازگشت. و به توصیۀ امام خمینی( ره) در ایران ماند و به فعالیت‌های سرنوشت‌ساز خود ادامه داد. او خالصانه همۀ دانش و تجربه خود را در راه خدمت به انقلاب قرار داد و جهت تعلیم و تربیت اولین گروه‌های پاسداران انقلاب اسلامی کوشش بسیاری نمود. نا آرامی های غرب کشور، مصطفی را به سمت کردستان کشاند .در شب‌های هراس‌انگیز پاوه که نا امیدی بر امید مسلط گشته و تعداد زیادی از پاسداران در کشتار جمعی دشمن به شهادت رسیده بودند، چمران با دلاوری علاوه بر ایجاد حس امید در نیروها ، جان چندین پاسدار که در احاطۀ دشمن قرار داشتند را با عنایت پروردگار نجات داد. او بعنوان معاون نخست وزیر، شبانه روز تلاش وافری کرد تا با سرعت و جدیت به مسئله ی کردستان پایان دهد و در ماجرای ماندگار « پاوه » قدرت ایمان و شجاعت بی‌نظیرش به همه ثابت شد.

شهید چمران در جبهه

با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، شهید چمران بعد از کسب اجازه از امام خمینی (ره) راهی اهواز شد و بلافاصه پس از ورود و برسی شرایط، اولین حملۀ چریکی علیه تانک‌های دشمن را آغاز و طبق تجربیات گذشته، به همراه آیت الله سید علی خامنه ای ستاد جنگ‌های نا‌منظم را برای جذب نیروهای مردمی ایجاد کرد که در این طرح هوشمندانه، سپاه، ارتش، عشایر و نیروهای مردمی در کنار هم سازماندهی شده و اولین نتیجه این همکاری منجر به فتح سوسنگرد در شب تاسوعا که داغی بر دل بعثیان بود، شد.البته در عملیات آزادسازی سوسنگرد تعداد بسیار زیادی از نیرو های خودی به شهادت رسیده و دکتر چمران نیز مجروح گشت. از دیگر اقدامات مهم مصطفی چمران در زمان جنگ می‌توان به ساخت جاده‌های نظامی، ایجاد کانال به طول بیست کیلومتر و عرض یک متر در مدت یک ماه و نصب پمپ‌های آب در کنار رود کارون اشاره کرد که باعث عقب‌نشینی چندین کیلومتری عراقی‌ها شد.

پس از رسیدن خبر شهادت فرماندۀ غیور منطقه دهلاویه، ایرج رستمی، مصطفی چمران بسیار غمناک و متاثر شد. دکتر چمران تصمیم گرفت تا برای معرفی فرماندۀ جدید مقدم پور، خود به منطقه رفته و رزمندگان را توجیه نماید و این، شروع واقعه جانکاهی بود که همه را در بهت و ناباوری قرار داد….مصطفی چمران برای آخرین بار مسیر اهواز-سوسنگرد را طی کرد و  به سوی دهلاویه راهی شد. زمانی که به دهلاویه رسید، با رزمندگان دیدار کرده و با آنان سخن گفت، با همه وداع نمود و همه را بوسید.

او برای بررسی شرایط دشمن با فرماندۀ جدید، به نزدیکترین نقطه به دشمن رفت و اجازه نزدیک شدن هیچ‌یک از رزمندگان را نداد اما لحظاتی بعد حادثه تلخ و ناگواری رخ داد.

در تاریخ 31 خرداد ماه 1360 در منطقه دهلاویه، نزدیک سوسنگرد خمپاره‌ای سوزان در کنار مصطفی بر زمین نشست نه تنها که دل خاک، بلکه پشت سر او را نیز شکافت. او بر زمین افتاد، خون از تنش جاری بود و دیگر توانای برخواستن را نداشت سر انجام دکتر مصطفی چمران به دیدار معشوق شتافت و در گلزار شهدای تهران  قطعه 24 آرام گرفت.

 

 

پیکر شهید مصطفی چمران

_ فرماندهی کل قوا به فرمان امام خمینی (ره) و تاثیر گذارترین شخص در نجات کردستان

_ وزیر دفاع دولت موقت جمهوری اسلامی ایران

_ ایجاد واحد مهندسی فعال برای ستاد جنگ‏‌های نامنظم

_ فعالیت در شورای عالی دفاع

_ نماینده مجلس شورای اسلامی

_ تاسیس  اولین دوره آموزش سپاه پاسداران

_ پایه‌ریزی و فعالیت در سازمان امل

_ بوجود آوردن هماهنگی میان سپاه، ارتش و  و نیروهای داوطلب

عشق هدف حیات و محرک زندگی من است. زیباتر از عشق چیزی ندیده ام و بالاتر از عشق چیزی نخواسته ام. عشق است که روح مرا به تموج وا می‌دارد، قلب مرا به جوش می‌آورد، استعدادهای نهفته مرا ظاهر می‌کند، مرا از خودخواهی وخودبینی می رهاند، دنیای دیگری حس می کنم، در عالم وجود محو می‌شوم، احساسی لطیف و قلبی حساس و دیده‌ای زیبابین پیدا می‌کنم. لرزش یک برگ، نور یک ستارۀ دور، موریانه کوچک، نسیم ملایم سحر، موج دریا، غروب آفتاب، احساس و روح مرا می‌ربایند و از این عالم به دنیای دیگری می‌برند … این‌ها همه و همه از تجلیات عشق است…

به خاطر عشق است که فداکاری می‌کنم. به خاطر عشق است که به دنیا با بی اعتنایی می‌نگرم و ابعاد دیگری را می‌یابم. به خاطر عشق است که دنیا را زیبا می‌بینم و زیبائی را می‌پرستم. به خاطر عشق است که خدا را حس می‌کنم، او را می‌پرستم و حیات و هستی خود را تقدیمش می‌کنم …

می‌دانم که در این دنیا به عدۀ زیادی محبت کرده‌ام، حتی عشق ورزیده‌ام، ولی جواب بدی دیده‌ام. عشق را به ضعف تعبیر می‌کنند و به قول خودشان زرنگی کرده و از محبت سوءاستفاده می‌نمایند! اما این بی‌خبران نمی دانند که از چه نعمت بزرگی که عشق و محبت است، محرومند. نمی‌دانند که بزرگترین ابعاد زندگی را درک نکرده اند. نمی‌دانند که زرنگی آنها جز افلاس و بدبختی و مذلت چیزی نیست …

و من قدر خود را بزرگتر از آن می‌دانم که محبت خویش را از کسی دریغ کنم. حتی اگر آن‌کس محبت مرا درک نکند و به خیال خود سؤاستفاده نماید. من بزرگتر از آنم که به‌خاطر پاداش محبت کنم، یا در ازای عشق تمنایی داشته باشم. من در عشق خود می سوزم و لذت می‌برم. این لذت بزرگترین پاداشی است که ممکن است در جواب عشق من به حساب آید …

می‌دانم که تو هم ای محبوب من، در دریای عشق شنا می‌کنی، انسان‌ها را دوست می‌داری، به همه بی دریغ محبت می‌کنی، و چه زیادند آنها که از این محبت سوءاستفاده می کنند. حتی تو را به تمسخر می‌گیرند و به خیال خود تو را گول می‌زنند … تو اینها را می‌دانی ولی در روش خود کوچکترین تغییری نمی‌دهی … زیرا مقام تو بزرگتر از آن است که تحت تأثیر دیگران عشق بورزی و محبت کنی. عشق تو فطری است. همچون آفتاب بر همه‌جا می‌تابی و همچون باران برچمن و شوره زار می‌باری و تحت تأثیر انعکاس سنگدلان قرار نمی‌گیری..