شهید عبدالمجید بقایی
صدای شهید
عکسهای بیشتر
مزار شهید روی نقشه
فیلمهای مرتبط
کتابهای مرتبط
عملیاتها
نام و نام خانوادگی | عبدالمجید بقایی |
---|---|
نام پدر | حمدالله |
تاریخ تولد | 1337-11-01 |
محل تولد | اطلاعاتی موجودی نیست |
تاریخ شهادت | 1361-11-09 |
---|---|
منطقه شهادت | فکه |
عملیات | اطلاعاتی موجودی نیست |
مزار | گلزار شهدای بهبهان |
“بله ما میجنگيم و تن به هيچگونه سازش نمیدهيم و با شعار هميشگیمان يا فتح يا شهادت میجنگيم و بر سياست ‹‹نه شرقی و نه غربی›› سرسختانه پامیفشاريم چون معتقد به خدائيم.” (بخشی از وصیتنامه شهید بقایی)
مجید در یک بهمن 1337 در خانوادهای متدین در شهر بهبهان متولد شد. پس از سپری کردن تحصیلات دبیرستان و گذراندن کنکور، در رشته مهندسی شیمی دانشگاه اهواز پذیرفته شد اما این رشته رضایتش را جلب نکرد بنابراین دپلم تجربی گرفت و در رشته فیزیوتراپی دانشگاه جندیشاپور مشغول به تحصیل شد.
فعالیت انقلابی مجید بقایی در سال 1354 در دانشگاه شکل گرفت و کارها و تماسهای او تشکیلاتی شد او همان سال وارد شاخه نظامی گروه منصورون شد. بقایی در مبارزه با رژیم شاه، نقش تعیین کنندهای را در رهبری مبارزات دانشجویی و غیر دانشگاهیان به عهده گرفت و به عنوان عناصر هدایت کننده تظاهرات علیه رژیم شاه شناخته شد.
شهید بقایی پیش از جنگ تحمیلی، سابقه فعالیت در دادگاه انقلاب اهواز برای مبارزه با جریان “خلق عرب”، فعالیتهای تبلیغاتی در قالب هنرهای خطاطی و نقاشی برای افشای ستمهای پهلوی و تلاش به منظور تشکیل و سامان بخشی جهاد سازندگی بهبهان را در کارنامه خود دارد. در جریان انقلاب در همه صحنهها فعالانه شرکت و در شناسایی منافقین و خنثی کردن آنها اقدامات موثری به جا گذاشت.
پیش از آغاز جنگ تحمیلی به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست. با آغاز جنگ تحمیلی او نیز همچون بسیاری از جوانان متعهد و انقلابی پا به عرصه جهاد گذاشت. با تشکیل دفتر هماهنگی و تحقیق و بازرسی در سپاه خوزستان و انتخاب شهید دقایقی به عنوان مسؤول این دفتر، وی برای همکاری با ایشان به اهواز منتقل شد و در واحد روابط عمومی سپاه امیدیه به فعالیت مشغول شد. شهید بقایی اواخر آبان سال ۱۳۵۹ به شوش رفت و پس از مدتی به عنوان فرمانده سپاه شوش منصوب شد. و همان زمان عملیات “امام مهدی(عج)” را پساز یک دوره رکود در جبههها انجام داد. شاید بتوان گفت این عملیات بههمراه عملیات همزمان دیگری در سوسنگرد اولین عملیاتهای موفق پساز ورود عراق به خاک کشورمان بودند.
در نتیجه موفقیت درخشان شهید بقایی در عملیات محور شوش، وی در سطح یکی از فرماندهان اصلی جنگ در کنار سردارانی همچون، داوود کریمی، حسن باقری، رحیم صفوی و غلامعلی رشید به ستاد عملیات جنوب راه یافت و با آغاز عملیات آفندی نیروهای خودی در زمستان 1359 در کنار سایر فرماندهان ارشد سپاه در طراحی عملیاتها مشارکت داشت.
در مرحله دوم عملیات فتحالمبین فرمانده قرارگاه فجر شد. بعد از عملیات فتحالمبین در سمت فرمانده قرارگاه فجر، خط دفاعی منطقه فتحالمبین را شکل داد و عملیات روی تپههای 181 و 182 را در شرق فکه، همزمان با عملیات بیتالمقدس انجام داد. در مرحله سوم عملیات بیتالمقدس به خرمشهر آمد و در تداوم عملیات شرکت کرد. در عملیات رمضان همین مسئولیت را داشت. بعد از عملیات محرم، پس از آنکه شهید حسن باقری جانشین یگان نیروی زمینی سپاه شد، شهید مجید بقایی مسئولیت قوای یکم کربلا را بر عهده گرفت.
شهید بقایی در 9 بهمن سال 1361 وقتی در منطقه فکه مشغول شناسایی منطقه دشمن و آمادهسازی عملیات والفجر مقدماتی بود در سنگر دیدهبانی مورد اصابت گلوله خمپاره قرار گرفت و همراه با شهید حسن باقری، شهید توکل قلاوند، سردار شهید مجتبی مومنیان و شهید محمدتقی رضوانی به فیض شهادت نائل آمد.
سرلشكر ” محسن رضايي ” كه از دوستان قديمي شهيد مجيد بقايي است ، مي گويد : برادر مجيدبقايی درعمليات طريق القدس به صورت يک رزمنده ساده شركت كرد ؛ با اينكه فرمانده سپاه و محور عملياتی شوش بود . از او در اين عمليات به مدت سه روز خبری نبود .
همه به دنبال خبری از او بودند. پس از سه روز او را تشنه و گرسنه در نخلستانهای شمال شهر بستان يافتند ؛ در حالی كه مرتب ذكر خدا را بر لب داشت.
خانواده مجيد گفته اند : مجيد كه دانشجوی رشته پزشكی بود تا مدتها به ما نمی گفت كه مسئوليتش درسپاه و جبهه چيست . ما حتی نمی دانستيم كه او به جبهه مي رود . هروقت از او می پرسيديم چه كاره ای ؟ پاسخ می داد : در اهواز می گرديم !
با اينكه چندبار مجروح شد ، اما چيزی از خود بروز نمی داد و پس از مداوا با حالت عادی به خانه برمی گشت . ما بعدها متوجه مي شديم كه او مجروح شده است.
برادر مجيد مي گويد : مجيد در عمليات طريق القدس فتح بستان به مدت سه روز در محاصره كامل دشمن بود ، اما با زيركی خاصی بالاخره خود را به نيروهاي خودی رساند ؛ با اينكه در اين محاصره نيروهای عراقی چنان به او نزديک شده بودند كه كار برای اسارت او به درگيری لفظی هم كشيده بود .
با اين همه هنگامی كه به خانه بازگشت ، با هيچ كس موضوع محاصره خود را مطرح نكرد و ما بعد از مدتها به واسطه نوار مصاحبه ای كه از تبليغات جبهه و جنگ به دستمان رسيد، از موضوع مطلع شديم.