زندگینامه
اسمش صغری نامپرداز بود و از اهالی اهواز؛ سال 1340 به وصلت دائمی پسرداییاش، اکبر حقیقی درآمد. ثمرۀ این وصلت دو پسر بود و یک دختر
برعکس دخترش که بسیار آرام بود، پسرانش پرجنب و جوش بودند و به قولی از دیوار راست بالا میرفتند. همسرش، اکبر، فرهنگی بود و بهواسطۀ شغلش، زندگی متوسطه و سادهای برای اهل خانهاش فراهم آورده بود؛ خانهای که کسب مال حلال در اولویتش بود…
محمدرضا پسر ارشد خانوادۀ حقیقی، در سال 1344 در اهواز منت بر صفحۀ تاریخ نهاد و با پا گذاشتن به دنیای مادی زندگی صغری و اکبر را به شادی و عشق مضاعف،پیوند زد. او در آغوش مادری مهربان و پدری زحمتکش مراحل رشدش را سپری نمود و در محیطی عرفانی در همان سنین کم، با تلاشهای پدر و مادرش با فرایض دینی آشنا گشت. به حضرت علیاصغر (ع) ارادت و علاقۀ بخصوصی داشت و همیشه از پدرش درخواست میکرد برایش روضۀ حضرت علیاصغر (ع) را بخواند و به دنبال آن خودش هم بارانی از اشکهایش را روی گونههایش میغلتاند.
از همان کودکی خدا و فرستادگان و فرایض دینیاش را پراهمیت میشمرد و خود را متکلف میدانست تا بر آنها عمل کند. طوریکه از سن هشت سالگی روزه میگرفت.
مگر انسان بیش از یکبار میمیرد؟!
از زمان ورود امام به ایران و انقلاب شکوهمندانۀ جمهوری اسلامی ایران، محمدرضا 12، 13 سال سن بیشتر نداشت، با این وجود برای یادگیری فنون نظامی مثل چگونگی نحوۀ کار کردن با اسلحه به مسجد محلهشان میرفت.
پیرو این مطلب، مادر شهید میگوید :
«یک روز به محمدرضا گفتم: پسرم حال که برای تعلیم اسلحه میروی، میدانی اگر دشمن به ایران حمله کند، چه وظیفهای داری؟
گفت: بله مادر میدانم!
به او گفتم: نمیترسی؟
او با پاسخی که به من داد برای همیشه مهر خاموشی بر زبانم زد و گفت: نه مادر! مگر انسان بیش از یکبار میمیرد؟! پس چه بهتر آن یک بار جان خود را تقدیم اسلام کند.»
فاو؛ معبری به سوی خدا
محمدرضا هم مانند جوانمردان جاننثار کشور با وقوع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، خانه را به مقصد جبهههای نبرد ترک گفت و در چندی از عملیاتها حضور یافت؛ از جملۀ آنها عملیات والفجر8 در منطقۀ عملیاتی فاو بود که او در ترکیب گردان کربلای اهواز شرکت داشت؛ در جریان همین عملیات در بیست و یکمین روز بهمن سال 1364 در ساحل فاو به دریای حرب امّت اسلامی گروید، پیکر مطهرش نیز پس از چند روز ماندن در سردخانه، به اهواز منتقل گشت و با حضور خانواده و بستگان و جمعی از مردم در بهشتآباد اهواز تشییع و تدفین گشت.
آنچه که حاضرین در مراسم خاکسپاری را بشدت شگفتزده و حیرتزده نمود، لبخند زیبای شهید بود که پس از چند روز نائل آمدن به مقام شهادت، وقتی تلقین برای او خوانده شد، لبهای بستهاش که به دلیل چند روز ماندن در سردخانه، قفل گردیده بود، کم کم از هم فاصله گرفتند و گونههایش همچون فرد زندهای گل انداخت و چشمهایش بدون باز شدن به فرد خفتهای میمانست که انگار خواب خوشی میبیند و منظرۀ خوشحال کنندهای در مقابلش است.


خالقا دلم تنگ است!
مناجاتنامۀ شهید محمدرضا حقیقی
(اللهم املاء قلبی من محبتک و اهدنی الی صراط المستقیم)
خدایا کسی جز تو ندارم اگر تو که خود فرمودی (خدا نور آسمان ها و زمین است) راهنماییم ننمایی چه کنم، سیدا قلبم را از معرفتت مملو گردان تا بواسطه ان محبتت را درک نمایم الها معترفم که از راه فلسفه یا چیز دیگری جزعشق به تو نمی توانم به سویت سالک شوم.خدایا پستی و دنائت دنیا را به ما بنما تا به چیزی غیر از جهان اخروی و رضای تو چشم ندوزیم.معبودا به ما توفیق درک این مطلب را که همه بنده تو هستیم و همه سایه ای ناچیز از ان ذات مقدسیم عطا فرما تا بیخود سر مسائل پست خاکی به هم خصومت پیدا نکنیم.خالقا دلم تنگ است حال معنی این آیه را که فرمودی (هرکس از یادم سر پیچی کرده و فراموشم نماید زندگی سختی برایش فراهم می کنم) را دریافتم. سیدا تا مدتی فراموشت می کنم با خبر تکان دهنده شهادت عزیزی به لرزه می افتم که خدا اگر دفعه بعد مرا بانگ رحیل زند چه کنم که کوله باری سنگین از ذنوب را حاملم و دستی از حسنات تهی ، اما کریما درمانده گشتم در این دار غروب سرگردانم ، می دانم که اینجا وطن و منزلم نیست جای خالی عزیزانم را درک می نمایم ولی رحیما همانند مرغی که به واسطه بسته بودن وزنه ای سنگین به پایش قدرت پرواز ندارد،کوهی از معاصی و خطایا به دوش دارم،توانایی حرکت ندارم و وامانده ام،یا سیدالسادات به وطنم برسان،خدایا گم گشته ام،وامانده ام راهنمایم باش که هر کس تو هادیش باشی ضلالت ندارد
وصیتنامه
در ادامه وصیتنامۀ شهید محمدرضا حقیقی را با هم میخوانیم:
بسم الله الرحمن الرحیم
عزیزان و هموطنان، در برابر مسائل پایدار باشید. از مشکلات و سختی ها ناراحت و دل سرد نباشید.اگر خدای نکرده چنین حالتی برایتان پیش آمد و دچار یاس شدید مروری به تاریخ انقلاب از آغاز تاکنون بیاندازید…
ببینید که این انقلاب چگونه پیش رفت. چگونه مصائب و سختی ها آسان شد. تا چه رسد به حالا که این شجره طیبه، درختی تنومند شده و به خواست خدا پابرجاتر خواهد شد. پس در سختی ها از حرکت نایستید که: ان مع العسر یسرا مسلمانان، در زندگی از ذکر خدا و یاد خدا غافل نشوید. اکثر ناراحتی های عصبی و سختی های زندگی به خاطر دوری از خداست.
این کلام حق را آویزه گوش خود کنید: هر کس از یاد من غافل شود و سرپیچی کند. به درستی که در زندگی به سختی می افتد.(طه آیه 124)
با مسائل فانی و زودگذر دنیا همدیگر را آزار ندهید. دنیا را برای اهل آن که همانا غافلان هستند واگذارید.
در برابر مشکلات صبر داشته باشید. توسل را فراموش نکنید.
هموطنان، اطاعت از ولایت فقیه را فراموش نکنید ، از ولی فقیه عقب نمانید که هلاک می شوید و جلوتر نروید که گمراه خواهید شد….