سوم فروردین سال 1339 در اشرف آباد شهر ری، پسر دوم خانواده نجفی رستگار به دنیا آمد. نامش را کاظم نهادند؛ حاج اصغر پدر کاظم کشاورز و مادرش، حاجیه خانم، خانه دار بود. سال 1346 قدم در راه تحصیل علم گذاشت در مقطع راهنمایی توسط یکی از آشنایانش به آیتالله سیدمحمد حسینی بهشتی معرفی شد. حضور در کلاسها و جلسات آیتالله بهشتی منجر شد تا با نهضت امام خمینی و نیروهای انقلابی آشنا شود و فعالیتهای انقلابی خود را آغاز کند.
در رشته علوم تجربی تا مقطع سوم دبیرستان به تحصیل خود ادامه داد. پس از آن، از ادامه تحصیل صرف نظر کرد و به مبارزان رژیم طاغوت پیوست. کارش این بود که مواد منفرجه دست ساز بسازد و بین مبارزان پخش کند. ساواک او را شناسایی کرده بود و تحت تعقیب بود اما بخت به او روی آورد و انقلاب پیروز شد.
اولین تجربههای نظامی شهید کاظم نجفی رستگار
پس پیروزی انقلاب اسلامی، حاج کاظم چهار پنج ماه در بخش روابط عمومی شهرستان فیروزکوه مشغول بود، بعد از آن به پادگان توحید شهرری رفت و به عضویت رسمی سپاه پاسداران درآمد.
او برای گذراندن دوره تخصصی رنجری تحت نظر شهید چمران به کردستان رفت. و همان موقع فعالیتهای بی رحمانه گروههای خودمختار منافق، موجب نا امنی در شهرهای کردستان شد. کاظم به همراه نیروهای تحت امر شهید مصطفی چمران برای پاکسازی شهرهای پاوه، مریوان، نهاوند و دیگر شهرهای کردستان وارد عمل شدند.
پس از بازگشت از کردستان او به عنوان فرمانده یکی از گردانهای تیپ رسول الله(ص)، که فرمانده آن شهید احمد متوسلیان بود، منصوب گردید. که بعد از شش ماه فعالیت در این سمت، مسئولیت واحد عملیات را در پادگان توحید پذیرفت و تا آغاز جنگ ایران و عراق در این سمت خدمت کرد.
خدمت های شهید رستگار در جنگ ایران و عراق
در 31 شهریور سال 59 رژیم بعث، تجاوز خود را به مرزهای ایران شروع کرد. و پس از چند روز عراق توانست تا شهرهای مرزی غرب کشور، از حدفاصل مهران تا پل نادری را تصرف کند. از آنجایی که مأموریت پاکسازی شهرهای کردستان از دست گروهکهای ضد انقلاب به اتمام رسیده بود؛ حاج کاظم راهی برگشت به تهران بود که خبر این تجاوز عراق، به گوشش رسید، از همانجا مستقیم به قصرشیرین و دشت ذهاب رفت و در کنار نیروهای پادگان توحید، در جبهه داربلوط و جبهه راست دشت آزادگان مستقر شد. در آنجا با سمت مسئول عملیات گروهان یک پادگان توحید با فرماندهی محمود ثابت نیا خدمت رسانی کرد.
بهمن ماه سال 1360، قبل از عملیات چذابه به جبهۀ جنوب رفت و فرماندهی گردان میثم که (اکثر نیرو ها سپاهی و تعدادی بسیجی) را بر عهده گرفت و همراه نیروهایش در عملیات چذابه، نقش بسیار مؤثری را ایفا کردند. رستگار و نیروهای گردانش توانستند با ایستادگی 48 ساعته مانع سقوط منطقه چزابه و تپههای نبعه تا آمدن گردانهای بعدی شوند. پس از این عملیات، کاظم و نیروهای گردانش به یک مرخصی کوتاه رفتند و خیلی زود به اهواز برگشتند..
عملیات بعدی عملیات فتح المبین بود که در چهارمرحله از 2 فروردین سال 1361 شروع شد. کاظم در این عملیات مسئول یکی از گردانهای تیپ کربلا بود. که در این عملیات کاظم به همراه گردانش در تپههای رقابیه مستقر شدند و موفق شدند سایت رادار (در غرب شوش) را تصرف کنند.
بعد ازعملیات فتح المبین، حاج کاظم از تیپ کربلا به تیپ 27 محمد رسولالله صلیاللهعلیهوآله منتقل شد و به عنوان فرمانده این تیپ در کنار احمد متوسلیان، ، حضور داشت.
در عملیات بیتالمقدس، تیپ رسولالله به فرماندهی حاج کاظم نقش بسزایی در مسدود کردن عقبه ارتش عراق در نهرخیّن داشت. که به آزادی خرمشهر در روز سوم خرداد 1361 منجر شد. افراد زیادی از این گردان در این عملیات شهید شدند. و درتعدادی دیگر از ماموریتهای تیپ رسولاالله حضور مؤثری داشت.
کمی بعد همراه فرمانده تیپ رسولالله (احمد متوسلیان) به دیدار امام خمینی (ره) رفتند. تا تایید امام را برای مأموریتی تقویت رزمی نیروهای حزب الله لبنان، را بگیرند.
خرداد سال 1361 کنار احمد متوسلیان به جنوب لبنان اعزام شدند. ابتدا فرمانده گروه احمد متوسلیان و کاظم مسئول عملیات بود. اما بعد از گرفتاری متوسلیان به دست نیروهای فالانژ، کاظم رستگار فرماندهی نیروها را به عهده میگیرد.در مدت چهارماهه که در سوریه و لبنان بود، آزادسازی دو اسیر ایرانی از دست نیروهای فالانژ ازجمله اقدامات او بود.
بازگشت کاظم از سوریه و لبنان با تشکیل تیپ 10 سیدالشهداعلیهالسلام مصادف شد. و کاظم به دعوت علی موحددانش، مسئولیت طرح وعملیات تیپ را به عهده گرفت. پس از مدت کوتاهی معاونت تیپ سیدالشهداعلیهالسلام را عهده دار شد.
بعد از موفقیت در عملیات مسلمبنعقیل، با کنار رفتن موحددانش، به فرماندهی تیپ سیدالشهداعلیهالسلام منصوب شد.
رستگار توانستند با آموزشهای پی در پی، درمدت کوتاهی تیپ خود را برای حضور درعملیات والفجر مقدماتی آماده کند. عملیات والفجر مقدماتی با حضور هفت گردان، با رمز یا الله از 17 بهمن تا 26 بهمن 1361 در منطقه فکه اجرا شد. که این عملیات به دلایلی با شکست مواجه شد.
عملیات والفجر 1 که در شمال غربی ارتفاعات حمرین تا فکه بود؛ از 21 فروردین 1362 آغاز شد. در این عملیات تیپ 10 سیدالشهداعلیهالسلام به فرماندهی رستگار به عنوان یگانی کارآمد مطرح شد. و همچنین در عملیات والفجر 2 در ارتفاعات حاجعمران و عملیات والفجر 4 در ارتفاعات کانی مانگا، بار دیگر تیپ 10 سیدالشهداعلیهالسلام به فرماندهی حاج کاظم رستگار، نقش مؤثری ایفا کنند.
بعد از عملیات والفجر 4، به تهران برگشت و به ملاقات امام خمینی (ره) برود و گزارشی از عملیات والفجر4 به ایشان بدهد.
عملیات بعدی عملیات خیبر بود که در سوم اسفند 1362 آغاز شد. تا آن زمان تیپ سیدالشهداعلیهالسلام اکثرا در مناطق کوهستانی تجربه حضور داشت ولی حالا باید در دشت و مناطق آبگرفتگی عملیات میکرد. به همین دلیل رستگار نظر مثبتی برای حضور تیپ خود در عملیات نداشت. اما به تشخیص فرماندهان رده بالا، ناچارا مأموریت را قبول کرد. در این عملیات که تقریباً شانزده روز طول کشید، تعداد زیادی از رزمندگان شهید شدند و ضربات سختی به تیپ سیداشهداعلیهالسلام وارد شد، اما در نهایت جزایر مجنون محفوظ ماند.
شهادت تعداد زیادی از نیروهای رستگار به ویژه محمدابراهیم همت در این عملیات، روح رستگار را آزرده بود. همین دلایل باعث شد که رستگار از فرماندهی تیپ سیدالشهداعلیهالسلام کنار برود و به عنوان یک بسیجی در پادگان امام حسینعلیهالسلام حضور پیدا کرد. و در کنار ناصر شیری به آموزش و تهیه جزوات آموزشی پرداخت.
روز موعود
اسفند سال 1363 کاظم به همراه ناصر شیری برای حضور در عملیات بدر به جبهه رفت و همراه تیپ 31 عاشورا به فرماندهی دوستش مهدی باکری در عملیات شرکت کرد.
عملیات از 20 اسفند آغاز شد؛ و در نهایت در روز پنجم عملیات هنگام اذان ظهر، کاظم رستگارهمراه حسن بهمنی و ناصر شیری در منطقه جفیر در شرق بصره در حال شناسایی منطقه، براثر اصابت ترکش به شهادت رسید. و پیکر بی جان او پس از 13 سال همچون سید و سالار شهیدان، قطعه قطعه به وطن بازگشت. و آخرین آرزویش محقق شد.